جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

pulād
steel  |

پولاد

معنی: پولاد. (اِ) آهن خشکه و آبدار که شمشیر و جز آن کنند و معرب آن فولاد است . مصاص الحدید المنقی من خبثه . (المعرب جوالیقی ص 247). آهن ناب پاک . یلب . (منتهی الارب ). ابن البیطار از قول غافقی نقل کند: «فولاد، هو المتخلص من نرم آهن .» و در بعض لغتنامه ها آمده است که پولاد قسمی از حدید جوهردار است . و صاحب غیاث بنقل از مؤید و کشف و رشیدی گوید: نوعی از آهن که بغایت سخت باشد. آهن پاک و ناب (آنندراج ). فولاد. فولاذ. ذکر. (زمخشری ). ذکور. (منتهی الارب ). روهینا. بلارک . (منتهی الارب ). روهینی ؛ پولاد طبیعی .شاپورکان . شابورقان . (از مفردات کتاب قانون ابن سینا). شابُرَن . روهنی . شاپورَن . شابرقان . آهن خشک . مقابل نرم آهن . انیث :
انگشت بَرِ رویش مانند بلور است
پولاد بر گردن او همچون لاد است .
ابوطاهر خسروانی .
چو روزش فراز آمد و بخت شوم
شد آن ترگ پولاد برسان موم .
فردوسی .
بجنبید دشت و بتوفید کوه
ز بانگ سواران هر دو گروه
همی گرز پولاد همچون تگرگ
بباریدبر جوشن و خود و ترگ .
فردوسی .
برآمد چکاچاک زخم سران
چو پولاد با پتک آهنگران .
فردوسی .
ببالا شود چون یکی سرو برز
بگردن برآرد ز پولاد گرز.
فردوسی .
نبینند رویش مگر با سپاه
نهاده ز پولاد بر سر کلاه .
فردوسی .
هر آنکس که از شهر بغداد بود
ابا نیزه و تیغ پولاد بود.
فردوسی .
که یابد بگیتی رهائی ز مرگ
اگر تن بپوشد بپولاد ترگ .
فردوسی .
وگرنه بپولاد تیغ و تبر
ببرم همه سنگ را سربسر.
فردوسی .
ز بسکه رنج سفر برتن عزیز نهد
همی ندانم کان تن تن است یا پولاد.
فرخی .
پری زادگان رزم را دل پسند
بپولاد پوشیده چینی پرند.
عنصری .
از این گونه سنباده ٔ زر برند
هم ارزیز و پولاد و گوهر برند.
اسدی .
همچنان لادست پیش تیغ تو پولاد نرم
پیش تیغ دشمنانت همچنان پولاد لاد.
قطران .
طمع چون کردی از گمره دلیلی
نروید هرگز از پولاد شمشاد.
ناصرخسرو.
رسته ز دلشان خلاف آل محمد
همچو درخت زقوم رسته ز پولاد.
ناصرخسرو.
دل سندان ازو گر بدسگالد
فروریزد دل سندان پولاد.
ناصرخسرو.
بیک زخم آن گرز پولاد لخت
ستد جان از آن آبنوسی درخت .
نظامی .
که از پولادکاری خصم خونریز
درم را سکه زد بر نام پرویز.
نظامی .
تن قلعه ها پیش پولاد تیغش
چو قلعی حل کرده لرزان نماید.
خاقانی .
شایدم کالماس بارد چشم از آنک
بند من بر کوه پولاد است باز.
خاقانی .
پولاد بسی دیدم کو آب شد از آتش
تو آب شوی زین پس پولاد نخواهی شد.
خاقانی .
در آن چه عیب که از سرب بشکند الماس
هنر در آنکه ز الماس بشکند پولاد.
خاقانی .
ببرت ماند کافور که در فنصور است
بدلت ماند پولاد که در ایلاق است .
رافعی .
نکته ها چون تیغ پولاد است تیز
گر نداری تو سپر واپس گریز.
مولوی .
ندیدمش روزی که ترکش نبست
ز پولاد پیکانش آتش نجست .
سعدی .
پولاد هندی بحلب و آبگینه حلبی بیمن . (گلستان ).
گر تیر تو ز جوشن پولاد بگذرد
پیکان آه بگذرد از کوه آهنین .
سعدی .
بشمشیر پولاد به دستبرد
که از خنجر گوشتین کس نمرد.
امیرخسرو.
آهن و پولاد گرچه هر دو از یک جوهر است
این یکی تیغ شهان و آن دگر نعل خر است .
المذکر؛ آن شمشیر که کناره پولاد بود و میانه نرم آهن . (مهذب الاسماء). ذکرة؛ پاره ٔ پولاد که بر تیر و جز آن باشد. ذکیر؛ آهن و پولاد نیکو. تذکیر؛ پولاد نهادن بر سر تیر و جز آن . (منتهی الارب ).
- مثل پولاد ؛ سخت محکم .
- امثال :
پولاد بهند بردن ؛ زیره بکرمان بردن .
|| گرز. (آنندراج ) :
نمایم بگیتی یکی دستبرد
که گردد ز پولاد من کوه خرد.
نظامی .
|| شمشیر. (آنندراج ) :
مخور غیرت هند بی یاد من
که هندی تر است از تو پولاد من .
نظامی .
... ادامه
421 | 0
مترادف: 1- آهن، چدن، فولاد 2- شمشير، گرز
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [پهلوی: pūlāft]
مختصات: (اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: pulAd
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 43
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
steel
ترکی
polonya
فرانسوی
polad
آلمانی
polad
اسپانیایی
polonia
ایتالیایی
polad
عربی
صلب | فولاذ , شىء مصنوع من فلاذ , فولاذي , كسا بالفولاذ , فُولاَذ
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "پولاد" در زبان فارسی به معنای فولاد است و به طور کلی در متون ادبی، صنعتی و روزمره مورد استفاده قرار می‌گیرد. در ادامه چند نکته درباره‌ی قواعد نگارشی و زبان‌شناسی این کلمه آورده شده است:

۱. نحو و ساختار: "پولاد" به عنوان یک اسم مختص است و در جملات می‌تواند به‌عنوان فاعل، مفعول و یا مضاف‌الیه به کار رود. به‌عنوان مثال:

  • "پولاد مقاوم است." (فاعل)
  • "من پولاد را خریداری کردم." (مفعول)
  • "کیفیت پولاد در ساخت این محصول مهم است." (مضاف‌الیه)

۲. نوشتار: کلمه "پولاد" باید به صورت صحیح و بدون اشتباه تایپی نوشته شود.

۳. تلفظ: تلفظ صحیح کلمه "پولاد" به شکل "pu-lād" می‌باشد.

۴. ترکیب‌ها و اشتقاقات: کلمه "پولاد" می‌تواند در ترکیب با دیگر واژه‌ها به کار رود. به عنوان مثال:

  • "پولاد نرم"
  • "پولاد ضد زنگ"

۵. دقت در استفاده: در مج contextsهای مختلف، توجه به معنای خاص کلمه "پولاد" و کاربرد آن در جملات ضروری است. به‌عنوان مثال، در متن‌های علمی یا صنعتی، دقت بیشتری لازم است.

این نکات می‌تواند به شما در استفاده صحیح و دقیق از کلمه "پولاد" در متون مختلف کمک کند.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند جمله با کلمه "پولاد" آمده است:

  1. پولاد در ساختن سازه‌های مقاوم و مستحکم کاربرد فراوانی دارد.
  2. این پولاد به دلیل کیفیت بالا و مقاومت در برابر زنگ‌زدگی، برای تولید لوازم خانگی مناسب است.
  3. کارخانه‌های بزرگ معمولاً از پولاد برای ساخت ماشین‌آلات و تجهیزات صنعتی استفاده می‌کنند.
  4. مهارت‌ و دقت در کار با پولاد می‌تواند تاثیر زیادی بر کیفیت نهایی محصول داشته باشد.
  5. او از پولاد برای ساختن یک تندیس هنری استفاده کرد که بسیار چشم‌نواز بود.

اگر به جملات بیشتری نیاز دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری