جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: پی . [ پ َ / پ ِ ] (اِ) کرّت . نوبت . بار. دفعه . مرتبه . راه . دست . مرّه : چند پی ؛ چند مرتبه و بار. (برهان ) : ای دلبری که قرطه ٔ زنگاردار گل از رشک چهره ٔتو قباشد هزار پی . شمس طبسی . ای خداوندی که با تأیید عشقت مشتری هر زمان صد پی بذات تو تبرک میکند. سیف اسفرنگ . بگذار این سخن که به راز طاق او عقول در پای اوفتند زمانی هزار پی . سیف اسفرنگ . خیز و گلگشت چمن کن که بمانده ست براه چشم نرگس که تو یک پی بخرامی بر وی . میرخسرو. فرضشان آش پنج پی خوردن وتروسنت قدح تهی کردن . اوحدی . ملازمان درش را ببوس صد پی پا دعای من بجناب یکان یکان برسان . سلمان ساوجی . مرکب عزم تو از هر جا که یک پی برگرفت آسمان صد پی همانجا روی مالد بر جبین . سلمان ساوجی . کاتبی صد پی گریبان چاک کردی در فراق دامنش بگذار از کف چونکه دیر آمد بدست . کاتبی . 1- اساس، بن، بنياد، بنيان، بيخ، پايه، شالوده، مبنا
2- اثر، ردپا، رد
3- پس، پشت، تعاقب، دنبال، عقب، قفا، متعاقب، واپس
4- رگ، عصب foundation, substratum, nerve, footstep, fundament, scent, sinew, tendon, p. مؤسسة، أساس، تأسيس، قاعدة، إنشاء، قوام، قاعدة أساس p p. p pag p بنیاد، پایه، بنیان، زیر لایه، طبقه زیر، رشته عصبی، وتر، قدرت، گام، جای پا، رد پا، قدم، گام برداری، ته، عطر، رایحه، بو، خوشبویی، ادراک، تار و پود، رباط، رگ و پی، زردپی، پوره، اوتار
مؤسسة|أساس , تأسيس , قاعدة , إنشاء , قوام , قاعدة أساس
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "پی" در زبان فارسی کاربردهای مختلفی دارد و میتواند به انواع معانی و وظایف دستوری اشاره کند. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با کلمه "پی" اشاره میشود:
قید و پیشوند: "پی" به عنوان قید در ترکیبهای مختلف به کار میرود، مانند "پیاده" یا "پیدا". همچنین میتواند به عنوان پیشوند در واژههایی مانند "پیش" و "پیرو" استفاده شود.
معنی و کاربرد:
"پی" به معنای "در پی" یا "دنبال" به کار میرود. مثلاً: "قدم در پی موفقیت گذاشت."
همچنین میتواند به معنای "پیوند" و "ارتباط" باشد، مانند "پیوندهای اجتماعی".
نکات نگارشی:
در نوشتار رسمی، بهتر است از پیوستگی و نظم در جملهبندی استفاده کنید و از تکرار بیمورد کلمه "پی" جلوگیری کنید.
در جملات پیچیده، باید دقت کنید که "پی" به درستی در جایگاه خود قرار گیرد و ارتباط معنایی را به وضوح انتقال دهد.
افعال با "پی": برخی افعال ممکن است با "پی" ترکیب شده و معانی خاصی پیدا کنند. مثلاً: "پیگیری" به معنای دنبالکردن یا اقدام برای رسیدن به هدف خاص است.
واژگان مرتبط: کلمات و عبارات مرتبط با "پی" ممکن است شامل عبارات زیر باشند: "در پی"، "به پیوست"، "پیرو"، و غیره.
با رعایت این نکات میتوانید به صورت موثری از کلمه "پی" در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در ادامه چند جمله با استفاده از کلمه "پی" آورده شده است:
او در پی رسیدن به اهداف بزرگش تلاش میکند.
پس از بارش باران، او به پیادهروی در پارک رفت.
ما در پی یافتن یک راه حل مناسب برای مشکل هستیم.
پیامی از طرف دوستش دریافت کرد که او را شگفتزده کرد.
در پی تحقیقاتی که انجام شده، نتایج جالبی به دست آمده است.
اگر نیاز به مثالهای بیشتری دارید یا به زمینه خاصی اشاره کنید، خوشحال میشوم که کمک کنم!
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: بنیاد، پایه، بنیان، زیر لایه، طبقه زیر، رشته عصبی، وتر، قدرت، گام، جای پا، رد پا، قدم، گام برداری، ته، عطر، رایحه، بو، خوشبویی، ادراک، تار و پود، رباط، رگ و پی، زردپی، پوره، اوتار
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر