جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: پیش . (اِ) نام هر یک از چهار دندان که دو بر بالا و دو به زیر است در پیش دهان و آنرا به تازی ثنیه و جمع آنرا ثنایا گویند. 1- سابق، قبل
2- فراپيش، قبل، قدام
3- برابر، روبرو، مقابل
4- زي، نزد
5- گذشته، ماضي
6- شاخهنخل
7- جلو، پيشرو
8- كنار، پهلو، نزديك
9- سمت، سو، طرف بعد، پس، پشت، عقب ago, ahead, forward, in advance, past, beforehand, forth, fore, along, near, beside, before, to, unto, with, front, foreside, presence, fore- منذ، في الماضي، ماض önce avant vor antes prima در امتداد حرکت کسی، روبجلو، به جلو، به پیش، بطرف جلو، ببعد، پیش از، دور از، در ماورای، قبلا، پیشاپیش، مقدم بر، پس، بیرون از، از حالا، دور از مکان اصلی، درجلو، موازی با طول، تقریبا، در کنار، در یک طرف، از طرف دیگر، وانگهی، قبل از، پیش ازانکه، به، برای، در، در برابر، سوی، بسوی، بطرف، روبطرف، با، بوسیله، در جهت، برخلاف، در ازاء، جبهه، نما، جبهه جنگ، صف پیش، حضور، محضر، مجاورت، پیشگاه، در نظر مجسم کننده، جلوی، پیشین، قبلی، واقع در جلو، پیشروها، جلو قبلا، پی
... ادامه
518|0
مترادف:1- سابق، قبل
2- فراپيش، قبل، قدام
3- برابر، روبرو، مقابل
4- زي، نزد
5- گذشته، ماضي
6- شاخهنخل
7- جلو، پيشرو
8- كنار، پهلو، نزديك
9- سمت، سو، طرف
ago|ahead , forward , in advance , past , beforehand , forth , fore , along , near , beside , before , to , unto , with , front , foreside , presence , fore-
ترکی
önce
فرانسوی
avant
آلمانی
vor
اسپانیایی
antes
ایتالیایی
prima
عربی
منذ|في الماضي , ماض
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "پیش" در زبان فارسی دارای معانی و کاربردهای مختلفی است. این کلمه میتواند به عنوان یک پیشوند، قید، یا حتی اسم مورد استفاده قرار گیرد. در ادامه به برخی از قواعد و نکات نگارشی مربوط به این کلمه اشاره میشود:
قید مکانی: "پیش" به معنای در جلو، در پیش یا نزدیک به جایی به کار میرود.
مثال: او پیش درخت ایستاده است.
پیشوند: "پیش" میتواند به عنوان پیشوندی برای برخی از کلمات استفاده شود و به معنای قبل، جلو، یا ابتدایی باشد.
مثال: پیشرفت، پیشگام، پیشخوان.
معناشناسی: "پیش" ممکن است در زمینههای مختلف دارای معانی متفاوتی باشد. به عنوان مثال:
پیش از (به معنای قبل از): پیش از آمدن او، کارها را تمام کردم.
پیش روی (به معنای در مقابل): پیش روی ما کوههای بلند وجود دارد.
قواعد نگارشی:
در جملات، "پیش" باید به درستی با سایر کلمات ترکیب شود تا معنای مورد نظر را منتقل کند.
اگر "پیش" به عنوان قید به کار میرود، معمولاً در مکانهای مختلف جمله میتواند قرار گیرد، اما بهترین محل برای آن در ابتدای جمله یا بعد از فعل است تا تأکید بر زمان یا مکان بیشتری داشته باشد.
فاصلهگذاری: در نوشتار، توجه به فاصله و علامتگذاری مهم است. برای مثال، در جملات مرکب باید دقت شود که علامتگذاری به درستی انجام گیرد و "پیش" در محل مناسب قرار گیرد.
با توجه به این نکات، میتوانیم به کاربرد صحیح "پیش" در جملات و متنهای فارسی بپردازیم.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در زیر چند مثال برای استفاده از کلمه "پیش" در جملات آوردهام:
پیش از ظهر قرار است به دیدن دوستانم بروم.
وقتی که به خانه رسیدم، او پیش من بود.
در پیشرفت پروژه، همه اعضای تیم همکاری کردند.
او پیشتر در این زمینه تجربه زیادی داشته است.
پیش از این، ما هیچوقت امتحان سخنرانی را نداشتیم.
اگر نیاز به مثالهای بیشتری دارید یا میخواهید در مورد معنای خاصی از "پیش" صحبت کنیم، لطفاً بفرمایید!
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: در امتداد حرکت کسی، روبجلو، به جلو، به پیش، بطرف جلو، ببعد، پیش از، دور از، در ماورای، قبلا، پیشاپیش، مقدم بر، پس، بیرون از، از حالا، دور از مکان اصلی، درجلو، موازی با طول، تقریبا، در کنار، در یک طرف، از طرف دیگر، وانگهی، قبل از، پیش ازانکه، به، برای، در، در برابر، سوی، بسوی، بطرف، روبطرف، با، بوسیله، در جهت، برخلاف، در ازاء، جبهه، نما، جبهه جنگ، صف پیش، حضور، محضر، مجاورت، پیشگاه، در نظر مجسم کننده، جلوی، پیشین، قبلی، واقع در جلو، پیشروها، جلو قبلا، پی
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر