جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: پیشین . (اِخ ) (دشت ...) دشت بسیار وسیعی است در کاولستان که پهنای آن متجاوز از پنجاه هزار گز و درازی آن هشتاد هزار گز و دارای چراگاههای مرغوب است . قسمتی از رود لورا که از طرف جنوب غربی آن میگذرد بنام این دشت خوانده میشود و در بلوچستان بدریاچه (یا باطلاق ) آب ایستاد میریزد. || نام قسمتی از رود لورا که از طرف جنوب غربی دشت پیشین میگذرد. (مزدیسنا تألیف دکتر معین ص 419). 1- ديرينه، سابق، سابق، سلف، قبلي، قديم، متقدم
2- ظهر، نيمروز 1- تازه
2- پسين prior, a priori, former, previous, antecedent, olden, primitive, fore, pristine, leading, primeval قبل، مسبق، سابق، رئاسة الديرة، له الحق في، رئيس الديرة، مدة رئاسة الديرة Öncesi précédent vorherige anterior precedente قبلی، مقدم، از پیش، اسبق، اولی، استقرایی، قبل، سابقی، پیشی، جلوتر، اسبقی، کهن، قدیمی، کهنه، زمان پیش، اولیه، بدوی، اصلی، قدیم، پیش، جلوی، تر و تازه، طبیعی ودست نخورده، برجسته، عمده، پیشتاز، بسیار کهن، باستانی
prior|a priori , former , previous , antecedent , olden , primitive , fore , pristine , leading , primeval
ترکی
Öncesi
فرانسوی
précédent
آلمانی
vorherige
اسپانیایی
anterior
ایتالیایی
precedente
عربی
قبل|مسبق , سابق , رئاسة الديرة , له الحق في , رئيس الديرة , مدة رئاسة الديرة
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "پیشین" در زبان فارسی به معنای "قبل" یا "قبلی" است و در نگارش و قواعد زبان فارسی باید به چند نکته توجه کرد:
جایگاه کلمه: "پیشین" میتواند به عنوان صفت و به صورتفعل مشخصات یک اسم را توصیف کند. به عنوان مثال، "مفاهیم پیشین" یا "زندگی پیشین".
تطابق: اگر "پیشین" به یک اسم مذکر یا مؤنث نسبت داده شود، نیازی به تغییر شکل ندارد، اما باید به قواعد تطابق دقت شود. مثلاً "کتاب پیشین" و "مقاله پیشین".
نقطهگذاری: در جملاتی که به کلمه "پیشین" اشاره میشود، باید از نقطهگذاری مناسب استفاده کرد. به عنوان مثال، "مفاهیم پیشین، به وضوح در متن آورده شدهاند."
زیبایی نوشتار: توجه به زیبایی و روانی جملات میتواند به کیفیت نگارش کمک کند. این یعنی باید ترکیبهای جملات طوری باشد که مفهوم به روشنی منتقل شود.
معانی همخانواده: میتوان از واژههای همخانواده با "پیشین" نیز استفاده کرد، مانند "پیش" که به معنای "قبل" است و در جملاتی مانند "در پیش از این" کاربرد دارد.
با رعایت این موارد، میتوان نگارش صحیح و مؤثری با کلمه "پیشین" داشت.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "پیشین" در جمله آورده شده است:
در تحلیلهای اقتصادی، دادههای پیشین میتوانند به درک بهتر روندهای آینده کمک کنند.
او در مقالهاش به نظریات پیشین در زمینه فلسفه اشاره کرد.
نتیجهگیریهایی که از تجربیات پیشین به دست آمدهاند، در این تحقیق نقش مهمی دارند.
برای درک بهتر موضوع، بررسی اسناد پیشین الزامی است.
این اثر هنری تحت تأثیر سبکهای پیشین خلق شده است.
اگر نیاز به مثالهای بیشتری دارید یا سوال دیگری دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: قبلی، مقدم، از پیش، اسبق، اولی، استقرایی، قبل، سابقی، پیشی، جلوتر، اسبقی، کهن، قدیمی، کهنه، زمان پیش، اولیه، بدوی، اصلی، قدیم، پیش، جلوی، تر و تازه، طبیعی ودست نخورده، برجسته، عمده، پیشتاز، بسیار کهن، باستانی