جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
traverse|travel , wend , mete , measure , run , pace , perambulate , scale , survey , wing , go
ترکی
yürüdü
فرانسوی
marché
آلمانی
ging
اسپانیایی
caminó
ایتالیایی
camminava
عربی
قطع|اجتاز , قطع عقبة , أعار , أدار المدفع , شق طريقه بين الجماهير , ذرع , دار على محور , اعترض , أعاق , إمتد عبر كذا , نفذ , حاجز , عائق , معترضة العوامة , شرفة , جازعة , مقصورة مشكلة بستارة , طريق مختصر , الحركة الجانبية لسفينة , اجتياز
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "پیموده" از ریشه "پیمودن" به معنای طی کردن یا عبور کردن از مسیری است. در قواعد فارسی و نگارشی، نکات زیر برای استفاده از "پیموده" و موارد مرتبط با آن قابل توجه است:
صرف فعل: "پیموده" شکل ماضیِ نقلی فعل "پیمودن" است. این صرف فعل معمولاً در جملاتی که نشان دهنده انجام یک عمل در گذشته و تأثیر آن بر حال است، به کار میرود.
مثال: "او راه طولانی را پیموده است."
نحوه کاربرد: این کلمه معمولاً در جملات توصیفی یا بیانی استفاده میشود و میتواند به عنوان صفت نیز به کار رود.
مثال: "این مسیری که پیمودهایم، سخت و طولانی بود."
همنشینی و همقافیه: این کلمه میتواند با کلمات و عبارات مختلف ترکیب شود، مثلاً:
"پیمودههای گذشته": اشاره به مسیرها و تجربیات گذشته.
تجزیه و تحلیل جمله: هنگام نوشتن جملات، باید توجه داشت که "پیموده" معمولاً به فاعل و مفعول نیاز دارد تا مفهوم کاملتری ارائه دهد.
مثال: "مردی که این مسیر را پیموده، داستانهای جالبی برای گفتن دارد."
کاربرد ادبی: گاهی اوقات، از "پیموده" در متون ادبی و شاعری به عنوان نماد عبور از مشکلات یا طی کردن مراحل زندگی استفاده میشود.
استفاده صحیح از این کلمه در نوشتار میتواند به غنای متن کمک کند و مفهوم را به روشنی منتقل نماید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "پیموده" در جملات مختلف آورده شده است:
زندگی هر فردی مسیر خاصی را پیموده است که شکلدهنده شخصیت و تجربیات اوست.
او در این سالها مسیری طولانی را پیموده و به موفقیتهای زیادی دست یافته است.
پیمودهاش در دنیای علم، او را به یکی از بهترین پژوهشگران تبدیل کرده است.
پس از سالها تلاش و کوشش، سرانجام راهی را که پیموده بود به ثمر نشاند.
تاریخ نشان میدهد که انسانها در طول حیات خود مسیرهای دشواری را پیمودهاند تا به زندگی کنونی برسند.
اگر نیاز به جملات بیشتری دارید یا موضوع خاصی مد نظر است، لطفاً بفرمایید!
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: پیمودن، گذشتن از، قطع کردن، طی کردن، عبور کردن، سفر کردن، مسافرت کردن، سیاحت کردن، در نرو دیدن، رهسپار شدن، دادن، سهم دادن، اندازه گرفتن، سنجیدن، پیمانه کردن، اندازه نشان دادن، اندازه داشتن، دویدن، راندن، اداره کردن، دایر بودن، پخش شدن، گام زدن، با قدم اهسته رفتن، قدم رو کردن، گردش کردن در، دور زدن، مقیاس کردن، نقشه کشیدن، مقیاس گذاشتن، توزین کردن، بازدید کردن، ممیزی کردن، مساحی کردن، بررسی کردن، بالدار کردن، پردارکردن