جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: تابناک . (ص مرکب ) تابدار و روشن و براق . (آنندراج ) مشعشع. نورانی . رخشنده : به پرده درون شد خورتابناک ز جوش سواران و از گرد خاک . فردوسی . ز گردنده خورشید تا تیره خاک همان باد و آب ، آتش تابناک . فردوسی . همه تن بشستش بدان آب پاک بکردار خورشید شد تابناک . فردوسی . پدید آمد آن خنجر تابناک . بکردار یاقوت شد روی خاک . فردوسی . شده بام از او گوهر تابناک ز تاب رخش سرخ یاقوت ، خاک . فردوسی . یکی آتشی برشده تابناک میان باد و آب از بر تیره خاک . فردوسی . که از آتش و آب و از باد و خاک شود تیره روی زمین تابناک . فردوسی . بچگان مان همه ماننده ٔ شمس و قمرند تابناکند از آن روی که علوی گهرند. منوچهری . تابناکند ازیرا که ز علوی گهرند بچگان آن به نسب تر که ازین باب گرند. منوچهری . مکن تیره شب آتش تابناک وگر چاره نبود فکن در مغاک . اسدی (گرشاسب نامه ). از آن هر بخار اختری تابناک برافروخت ازچرخ یزدان پاک . اسدی (گرشاسب نامه ). جهانی فروزنده و تابناک که جای فرشته ست و جانهای پاک . اسدی (گرشاسب نامه ) بشب ، هزار پسر جرعه ریخته بسرش بر بروز، مشعله ٔ تابناک داده بدستش . خاقانی . هر گوهری ار چه تابناک است منظورترین جمله خاک است . نظامی . توبرافروختی دروغ دماغ خردی تابناکتر ز چراغ . نظامی . از آن جسم گردنده ٔ تابناک روان شد سپهر درخشان پاک . نظامی . ز مهتاب روشن جهان تابناک برون ریخته نامه از ناف خاک . نظامی . من از آب این نقره ٔ تابناک جدا کردم آلودگیهای خاک . نظامی . نهفته بدان گوهر تابناک رسانید وحی از خداوند پاک . نظامی . بیا ساقی آن آتش تابناک که زردشت میجویدش زیر خاک . حافظ. تابان، درخشان، درخشنده، رخشان، روشن، مشعشع، منير، نوراني تاريك bright,radiant,shining,lucent,luminescent,luminiferous,sunny مشرق، ساطع، ذكي، زاه، باسم، فاقع، متألق، نير، مشع، مرح، بارع، صاف، رائق، مبتهج، ذو عقل، باهي، وضاء، لامع، على نحو نير işıltılı radiant strahlend radiante radiante
مشرق|ساطع , ذكي , زاه , باسم , فاقع , متألق , نير , مشع , مرح , بارع , صاف , رائق , مبتهج , ذو عقل , باهي , وضاء , لامع , على نحو نير
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "تابناک" یک واژه مرکب از "تاب" و "ناک" است. در فارسی، قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه به شرح زیر هستند:
جنس و نوع کلمه: "تابناک" صفت است و به معنای درخشان یا تابان استفاده میشود. معمولاً برای توصیف چیزهایی که نور یا روشنایی خاصی دارند به کار میرود.
نوشتار: این واژه باید به صورت یکپارچه و بدون فاصله نوشته شود: "تابناک".
نقش دستوری: "تابناک" میتواند به عنوان صفت برای توصیف اسمها (مانند خورشید، ستاره، و ...) بهکار رفته و در کنار آنها قرار گیرد. مثلاً: "خورشید تابناک".
پیشوند و پسوند: در بعضی موارد میتوان به آن پسوندهایی مثل "-ی" اضافه کرد. مثلاً "تابناکی" به معنای ویژگی تابناک بودن.
اضافه: اگر بخواهید این کلمه را به صورت اضافه استفاده کنید، باید توجه داشته باشید که از علامت اضافه در فارسی استفاده شود. مثلاً "نور تابناک".
جایگاه در جمله: این کلمه میتواند در جمله به عنوان صفت بعد از اسم یا قبل از آن قرار بگیرد. مثلاً: "چشمهایم به درختان تابناک دوخته شده بود."
استفاده صحیح از کلمه "تابناک" در جملات فارسی میتواند باعث زیبایی و وضوح بیشتر متن شود.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "تابناک" آورده شده است:
آسمان در شب پرستاره بسیار تابناک به نظر میرسید.
او با چشمان تابناک و لبخندش تمام اتاق را روشن کرد.
این خورشید تابناک در دل طبیعت، زیبایی خاصی به روز میبخشد.
امید و عشق در دل او تابناک بود و هرگز خاموش نمیشد.
در دل کوههای بلند، دریاچهای تابناک وجود دارد که زیباییاش خیرهکننده است.