جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

tāriki
night  |

تاریکی

معنی: تاریکی . (حامص ) (از: تاریک + «َی »، پسوند مصدری ) پهلوی تاریکیه ، گیلکی تاریکی ، فریزندی و نطنزی تاریکی ، یرنی تاریکی ، گورانی تاریکی . ظلمت . تیرگی . سیاهی . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). و بدین معنی در آنندراج نیز آمده است ضد روشنی . تیرگی و سیاهی در شب و غیره . (فرهنگ نظام ). کدورت . تیرگی . مقابل صفا و روشنی . دجیة. دجمة. دجنة. دجن . دخی . دیسم . دیجور. دعلج . دعلجه . دغش . دلس . طرقة. طرفسان . طرفساء. طرمساء. طخاطخ . طسم . طلمساء. طنس . طخیة. طفل . ظلام ٌ طاخ . عظلمة. عجاساء. عشو. عشواء. غیهم . غدراء. غبش . غبسة. غبس . غسف . غیهب . غیهبان . غیطول . (منتهی الارب ) :
بدان مهربان رخش بیدار گفت
که تاریکی شب نخواهی نهفت .
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 2 ص 340).
بتاریکی اندر یکی کوه دید
سراسر شده غار ازو ناپدید.
فردوسی (شاهنامه ایضاً ج 2 ص 353).
بیابان و تاریکی و پیل و شیر
چه جادو چه نر اژدهای دلیر.
فردوسی (شاهنامه ج 4 ص 910).
ز تاریکی گرد و اسب و سپاه
کسی روز روشن ندید و نه ماه .
فردوسی (شاهنامه ج 6 ص 1514).
به روم و بهندوستان بر بگشت
ز دریا و تاریکی اندرگذشت .
فردوسی (شاهنامه ج 6 ص 1532).
چو دارا سر و افسر او ندید
بتاریکی اندر بشد ناپدید.
فردوسی (شاهنامه ج 6 ص 1790).
دگر مهره باشد مرا شمع راه
بتاریکی اندر شوم با سپاه .
فردوسی (شاهنامه ج 7 ص 1888).
سدیگربتاریکی اندر دو راه
پدید آمد و گم شد از خضر شاه .
فردوسی (شاهنامه ج 7 ص 1879).
چو آمد بتاریکی اندر سپاه
خروشی برآمد ز کوه سیاه .
فردوسی (شاهنامه ج 7 ص 1891).
چو از آب حیوان بهامون شدند
ز تاریکی راه بیرون شدند.
فردوسی (شاهنامه ج 7 ص 1891).
که او در سخن موی کافد همی
بتاریکی اندر ببافد همی .
فردوسی (شاهنامه ج 7 ص 2074).
همه پاک از این شهر بیرون شوید
بتاریکی اندر بهامون شوید.
فردوسی (شاهنامه ج 8 ص 2346).
بتاریکی اندر دهاده بخاست
ز دست چپ لشکر و سمت راست .
فردوسی (شاهنامه ج 8 ص 2626).
دگرباره چون شد بخواب اندرون
ز تاریکی آن اژدها شد برون .
فردوسی (شاهنامه ج 2 ص 340).
رفته ام با او بتاریکی بسی
تا تو گفتستی دگر اسکندرم .
ناصرخسرو.
... و همچون کسانی نباشد که مشت در تاریکی زنند. (کلیله و دمنه ). زبر آن گرمی و گرانی شکم مادر، و زیر او انواع تاریکی و تنگی . (کلیله ودمنه ).
بر سر گنج آن شود کو پی بتاریکی برد
مشعله برکرده سوی گنج نتوان آمدن .
خاقانی .
چو آمد زلف شب در عطرسایی
بتاریکی فروشد روشنایی .
نظامی .
همچنان کزحجاب تاریکی
کس نبیند دراز و باریکی .
نظامی .
آری چشمه ٔ حیوان درون تاریکی بود. (کتاب المعارف ).
چونکه کلی میل آن نان خوردنیست
رو بتاریکی کند که روز نیست .
مولوی .
بتاریکی از وی فرازآمدش
ز راه دگر پیش باز آمدش .
(بوستان چ بروخیم ص 144).
ز کار بسته میندیش و دل شکسته مدار
که آب چشمه حیوان درون تاریکی است .
(گلستان ).
|| مجازاً بمعنی گرفتگی ، در هم فرورفتن خطوط چهره بر اثر خشم و غم ، خشمگین شدن : امیر [ محمد ] گفت خبر امیر برادرم چیست ولشکر کی خواهد رفت نزدیک وی ، گفتند خبر خداوند سلطان همه خیر است و در این دو سه روز همه ٔ لشکر بروند وحاجب بزرگ بر اثر ایشان و بندگان بدین آمده اند و نامه به امیر دادند و برخواند و لختی تاریکی در وی پیدا آمد و نبیه گفت زندگانی امیر دراز باد، سلطان که برادر است امیر را حق نگاه دارد و مهربانی نماید دل بد نباید کرد... (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 10). || مجازاً بمعنی جهل و نادانی و بی خبری آمده است . در قاموس کتاب مقدس ذیل کلمه ٔ تاریکی آمده : ذکر ظلمت و تاریکی دلالت بر جهل و نادانی نیز مینماید. (یوحنا 1: 5 و رساله ٔ رومیان 13: 12 و اسسیان 5: 11) (قاموس کتاب مقدس ص 241). من از تاریکی کفر به روشنایی آمدم ، بتاریکی بازنروم . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 340). || و اشاره به بدبختی . (اشعیا 50:3 و 59:9 و 10) (قاموس کتاب مقدس ص 241). || و بر عقوبت بازپسین . (متا 8:12) (قاموس کتاب مقدس ص 241).
- تاریکی آخر شب ؛ غلس . (منتهی الارب ) (دهار). قطع. (منتهی الارب ).
- تاریکی اول شب ؛ غسک . غسق . کافر. طسم . (منتهی الارب ).
- تاریکی شب ؛ غسم . خیط. خدر. علجوم . رعون . عتمة. طلهیس . (منتهی الارب ).
- امثال :
تاریکی جهل خودستائیست
لااعلم عین روشنائیست .
(تحفةالعراقین از امثال و حکم دهخدا ج 1 ص 535).
تاریکی شب سرمه ٔ چشم کورموش است .
(از مجموعه ٔ مختصر امثال چ هند از امثال و حکم دهخدا ج 1 ص 535).
تاریکی نشسته روشنائی را می پاید ؛ در گوشه ٔ عزلت خود مواظب دقت در اعمال مردمان باشد. (امثال و حکم دهخداج 1 ص 535).
تیر یا تیری بتاریکی انداختن ؛ بگمان و حدس نتیجه وسودی ، کاری کردن . (امثال و حکم دهخدا).
... ادامه
596 | 0
مترادف: تاريكا، تيرگي، سياهي، ظلام، ظلمت، گرفتگي ، بيدانشي، جهل، ناداني ، ابهام ، پيچيدگي، غموض
متضاد: روشنايي دانش، دانايي 1- ابهام 2- پيچيدگي، غموض
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (حاصل مصدر) [مقابلِ روشنایی]
مختصات: (حامص .)
الگوی تکیه: WWS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: tAriki
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 641
شمارگان هجا: 3
دیگر زبان ها
انگلیسی
night | gloom , mare , dimness , nigritude , umbrage , the darkness
ترکی
karanlık
فرانسوی
l'obscurité
آلمانی
die dunkelheit
اسپانیایی
la oscuridad
ایتالیایی
il buio
عربی
ليل | ظلام , ظلمة , غروب , ليلة
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "تاریکی" به معنی عدم روشنایی یا وضعیت کم نوری است و در جملات فارسی کاربردهای مختلفی دارد. در ادامه به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه می‌پردازیم:

  1. نوشتن با حرف ابتدای بزرگ: اگر "تاریکی" در ابتدای جمله قرار گیرد، باید با حرف بزرگ نوشته شود:

    • تاریکی در دل شب به چشم می‌خورد.
  2. استفاده صحیح از علامت‌ها:

    • در جملاتی که "تاریکی" مورد استفاده قرار می‌گیرد، توجه به علائم نگارشی ضروری است. مثلاً:
    • او در تاریکی گام برمی‌داشت.
  3. ترکیب‌ها و عبارات: "تاریکی" می‌تواند با دیگر کلمات ترکیب شود و عبارات جدیدی بسازد:

    • تاریکی شب
    • تاریکی مطلق
  4. قید زمان و صفت: "تاریکی" می‌تواند به عنوان صفت در جملات به کار رود:

    • نور در تاریکی قابل مشاهده است.
  5. نحو جمله: این کلمه می‌تواند به عنوان فاعل، مفعول و یا در جایگاه‌های دیگر در جمله استفاده شود:

    • تاریکی بر فضای اتاق حاکم بود. (فاعل)
    • او در تاریکی گم شد. (مفعول)
  6. مفاهیم انتزاعی: "تاریکی" می‌تواند به عنوان یک مفهوم انتزاعی نیز در متون ادبی یا فلسفی استفاده شود:
    • تاریکی نه تنها نماد عدم نور، بلکه نماد عدم آگاهی نیز است.

با رعایت این نکات، می‌توان به درستی از کلمه "تاریکی" در جملات و متون فارسی استفاده کرد.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "تاریکی" در جمله آمده است:

  1. در تاریکی شب، ستاره‌ها نمایان‌تر به نظر می‌رسیدند.
  2. او به دنبال نور در تاریکی جنگل قدم می‌زد.
  3. تاریکی اتاق باعث شد که احساس تنهایی بیشتری کنم.
  4. در تاریکی، جوهر سفید بر روی کاغذ سیاه جلوه‌ای خاص پیدا می‌کند.
  5. تاریکی به او احساس رازآلودی می‌داد و او را به تفکر وادار می‌کرد.

اگر نیاز به مثال‌های بیشتری دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!


واژگان مرتبط: شب، شب هنگام، غروب، برنامه شبانه، خادم حبش، دل تنگی، افسردگی، تیرگی، ملالت، مادیان، کابوس، بختک، دریا، کم نوری، تاری، سیاهی، سایه شاخ و برگ، رنجش، سایه، اثر، تاریک

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری