جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: تازیان . (نف ، ق ) تاخته تاخته و دوان دوان . (برهان ) (ناظم الاطباء). تاخته و دوان دوان و شتابان . (آنندراج ) (انجمن آرا). شتابان . (غیاث اللغات ). دوان دوان و تازان . (فرهنگ نظام ). تاخت کنان . (ناظم الاطباء). تازنده ای دونده . (آنندراج ) : تازیان و دوان همی آمد همچو اندر فسیله ابر بهار . رودکی . روز جستن تازیان همچون نوند روز دن چون شصت ساله سودمند . رودکی . تکاپوی مردم بسود و زیان به تاب و به دو هرسوئی تازیان . ابوشکور. به پیش افکند تازیان اسب خویش بخاک افکند هرکه آیدْش پیش . دقیقی . بیامد هم آنگه خجسته سروش بخوشّی یکی راز گفتش بگوش که این بسته را تا دماوند کوه همی بر چنین تازیان بی گروه . فردوسی . بشد تازیان تا بدان جایگاه کجا بیژن گیو گم کرده راه . فردوسی . به یاری بیامد برش تازیان خروشان و جوشان و نعره زنان . فردوسی . بشد تازیان تا سر پل دمان به زه برنهاده دو زاغ کمان . فردوسی . زن مرد گوهرفروش آن زمان بیامد بنزدیک او تازیان . فردوسی . چو بگذاشت خواهی همی مرز و بوم از ایدر برو تازیان تا به روم . فردوسی . وزان سو که بگریخت افراسیاب همی تازیان تا بدان روی آب . فردوسی . لب از چاره ٔ خویش در خندخند چنین تازیان تا بکوه سپند. فردوسی . بیاید همی تازیان مادرم نخواهد کزین بوم و بر بگذرم . فردوسی . بدو گفت خیره منه سر بخواب برو تازیان نزد افراسیاب . فردوسی . ز کوه اندر آوردمش تازیان خروشان و نوحه کنان چون زنان . فردوسی . بشد تازیان با تنی چند شاه همی بود لشکر به نخجیرگاه . فردوسی . از ایدر برو تازیان تا به بلخ که از بلخ شد روز ما تار و تلخ . فردوسی . بشد تازیان تا بشهری رسید که آن را میان و کرانه ندید. فردوسی . شود تازیان تا بمرز ختن نداند که ترکان شوند انجمن . فردوسی . بدو گفت رستم که ای نامدار برو تازیان تا لب رودبار. فردوسی . تازیان اندرآمدند ز کوه رنگ چون ریگ بی کرانه و مر. فرخی . زان سپس کان سال سلطان جنگ را تازیان آمد به بلخ از مولتان . فرخی . هنوز از پی اش تازیان میدوید که جو خورده بود از کف مرد و خوید. (بوستان ). || متحرک . جنبان : دریای ظلمت را مکان ، برجای و دایم تازیان . ناصرخسرو. ای بشب تار تازیان بچپ و راست برزنی آخر سر عزیز بدیوار. ناصرخسرو. || قصدکنان . (برهان ) (شرفنامه ٔ منیری ). || (اِ) جمع تازی که عربان باشند. (برهان ). عربان وعربی زبانان . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (فرهنگ نظام ).رجوع به تازی شود. tazian تازيان kırbaç darbesi coup de fouet schleudertrauma latigazo colpo di frusta
کلمه "تازیان" در زبان فارسی به معنای عربها یا کسانی است که به زبان عربی صحبت میکنند. این کلمه به صورت جمع به کار میرود و شکل مفرد آن "تازی" است. در ادامه به قواعد نگارشی و نحوه استفاده از این کلمه میپردازیم:
نحوه نوشتن: کلمه "تازیان" در متنهای فارسی به همین شکل نوشته میشود. از حروف فارسی و بدون هیچ علامت ویژهای استفاده میشود.
استفاده در جمله: این کلمه معمولاً به عنوان یک اسم یا اسم جمع در جملات به کار میرود. مثلاً:
"تازیان در تاریخ ایران نقشی مهم داشتهاند."
"کتابهایی دربارهٔ فرهنگ تازیان نوشته شده است."
توجه به جنس و تعداد: "تازیان" جمع است و به مردان و زنان اشاره دارد. بنابراین، در جملات نباید از این کلمه به صورت مفرد (تازی) استفاده کرد، مگر اینکه بخواهید به یک فرد خاص اشاره کنید.
فعل و صفتها: وقتی از این کلمه استفاده میکنید، باید توجه داشته باشید که فعلها و صفتها باید با آن همخوانی داشته باشند. مثلاً:
"تازیان در شعرهای خود زیباییهای زبان عربی را به تصویر کشیدهاند."
نکات دیگر: در متون تاریخی یا ادبی، ممکن است کلمه "تازیان" به شکلهای مختلفی نظیر "عرب" یا "عربها" نیز ذکر شود. بنابراین، بستگی به متن و محتوای آن دارد که کدام یک استفاده شود.
با رعایت این نکات میتوانید به درستی از کلمه "تازیان" در نوشتارهای فارسی خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
تازیان در تاریخ ایران تأثیرات عمیقی بر روی فرهنگ و زبان این سرزمین گذاشتند.
در دورهی فتح ایران توسط تازیان، بسیاری از سنتهای محلی تحت تأثیر قرار گرفتند.
داستانهای حماسی دربارهی نبردهای ایرانیان و تازیان هنوز هم در ادبیات فارسی شنیده میشود.
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر