جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

fold  |

تای

معنی: تای . (اِ) جامه واری باشد از قماش . (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (ازناظم الاطباء) (از فرهنگ اوبهی ). رجوع به غیاث اللغات و لسان العجم شعوری ج 1 ورق 296 ب شود :
تا بدیوان ممالک در حساب
زر به دینار آید و جامه به تای
عقد عمرت باد محکم تا بود
همچنین قانون این دولت بپای .
نزاری قهستانی (از فرهنگ جهانگیری ).
تو آنجا آی و از آن بزّاز تای اطلس قیمتی به هر بها که گوید، بخر. (سندبادنامه ص 238). گنده پیر تای جامه در زیر بالش نهاد. (سندبادنامه صص 239-240). || بمعنی طاقه هم آمده است همچو چند تای جامه و چند تای کاغذ یعنی چند طاقه ٔ جامه و چند طاقه ٔ کاغذ. (برهان ). طاقه . (ناظم الاطباء) (از شرفنامه ٔ منیری ). بمعنی تخته ٔ کاغذ. (غیاث اللغات ) :
چهل تای دیبای زربفت گون
کشیده زبرجد بزر اندرون .
فردوسی .
|| تو، که آن را ته و لای نیز گویند. (غیاث اللغات ). لای : و یک تای ؛ یک لای و دوتای ؛ دولای . (ناظم الاطباء). رجوع به لسان العجم شعوری ج 1 ورق 296 ب شود. تا. تاه . خم :
پشت دوتای فلک راست شد از خرمی
تا چو تو فرزند زاد مادر ایام را.
سعدی (از لسان العجم شعوری ایضاً).
|| تار. (لسان العجم شعوری ج 1 ورق 296 ب ) بمعنی تا. مخفف تار. (از فرهنگ نظام ). کناغ ؛ تای ابریشم . (فرهنگ اسدی نخجوانی ). تای مو. تار مو :
او مست بود و دست به ریشم دراز کرد
برکند تای تای و پراکند تارتار.
سوزنی .
و اغلب آن جماعت را بکشت و بعضی به یک تای موی جان ببرد . (جهانگشای جوینی ج 1 ص 70). || تای بار را نیز میگویند که نصف خروار باشد و بعربی عدل خوانند. (برهان ). عدل و بار که نصف خروار باشد. (ناظم الاطباء). تا. لنگه . تاچه . || طاق که ضد جفت باشد. (غیاث اللغات ). تا. تک . طاق . فرد. وَتر. مقابل جفت ، ضد زوج :
دگر وتر را طاق دان طاق تای .
(نصاب الصبیان ).
|| بمعنی عدد هم هست . (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از غیاث اللغات ) (از ناظم الاطباء) (از لسان العجم شعوری ج 1 ورق 296 ب ). چنانکه گویند یک تای و دوتای یعنی یک عدد و دو عدد. (برهان ) (از ناظم الاطباء). ترجمه ٔ فرد هم هست . (برهان ) .بمعنی عدد نیز آمده است . (آنندراج ) (انجمن آرا). عدد چنانکه یکتا و دوتا و سه تا و چهارتا.
- تای پیراهن و توی پیراهن ؛ یعنی یک پیراهن . (آنندراج ) :
دیده ٔ نرگس شود بینا اگر فصل بهار
یوسفم با تای پیراهن ز بستان بگذرد.
اشرف (از آنندراج ).
- تای تشریف ؛ یک خلعت . (غیاث اللغات ). یک خلعت از عالم تای پیراهن چنانکه گذشت . (آنندراج ) :
تای تشریف صاحب عادل
که جهان را بعدل صد عمر است .
انوری (از آنندراج ).
فراهانی علیه الرحمة در شرح همین بیت از صاحب شرفنامه نقل کرده که گاه باشد که تعبیر از چیزی بحرفی از اسم وی کنند مثلاً تای تشریف گویند و تشریف خوانند و سین سخن گویند و سخن مراد باشد. (آنندراج ). || شبیه و نظیر و مانند. (ناظم الاطباء). مثل و مانند. (فرهنگ نظام ): او تای تو نیست . رجوع به «همتا» شود. || تا. نغمه :
بر سر سرو زند پرده ٔ عشاق تذرو
ورشان تای زند بر سرهر مغروسی .
منوچهری .
|| نام حرف سوم از حرف تهجی عربی است . (فرهنگ نظام ).
... ادامه
1239 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب:
مختصات: (اِ.)
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 411
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
fold | bale , tai
عربی
طية | ثنية , زريبة , قطيع خراف , كراس مطوي , ملف , جماعة مؤمنة بمعتقد ديني واحد , طوى , تتوقف عن الصدور , ثنى , انثنى , غلق أبوابه , ضاعف , عانق , كسر , يطوى
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "تای" در زبان فارسی به چندین معنی و کاربرد مختلف می‌تواند اشاره داشته باشد، که برخی از آن‌ها شامل تای (نوعی پشتی بافت، به عنوان مثال تای زرباف)، تای (نوعی دوخت یا لبه‌بندی)، یا به معنای کلید و نشان است.

برای نوشتن و استفاده از کلمه "تای" در متون فارسی، نکات زیر می‌تواند مفید باشد:

  1. نوشتار صحیح: اطمینان حاصل کنید که کلمه به شکل صحیح و مطابق با قواعد زبان فارسی نوشته شده است.

  2. استفاده از علائم نگارشی: در صورتی که "تای" بخشی از یک جمله باشد، از علائم نگارشی مناسب (نقطه، کاما، و ...) استفاده کنید تا وضوح جملات حفظ شود.

  3. ترکیب با دیگر واژه‌ها: در ترکیب‌های لفظی، دقت کنید که نحوه‌ی تلفظ و رسم‌الخط کلمه به وضوح رعایت شود، به‌علاوه از نظر معنایی هم با دیگر واژه‌ها سازگار باشد.

  4. اجتناب از ابهام: در صورتی که واژه "تای" دارای معانی متعدد است، بهتر است از سیاق جملات شما مشخص شود که کدام معنی مد نظر است.

  5. توجه به صرف و نحو: هنگام استفاده از کلمه "تای" در جملات مختلف، به قواعد صرف و نحو توجه داشته باشید تا جریان طبیعی زبان فارسی حفظ شود.

اگر سوال خاصی درباره کاربرد یا معنی خاصی از "تای" دارید، خوشحال می‌شوم بیشتر کمک کنم!

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. در زمان باستان، تای‌های بزرگی برای نشان‌دادن قدرت و ثروت پادشاهان ساخته می‌شد.
  2. من هر روز به تمرین تای‌چی می‌پردازم تا ذهن و بدنم را هماهنگ کنم.
  3. او با استفاده از تای، نقاشی‌های زیبایی بر روی کاغذ خلق کرد.

واژگان مرتبط: تاه، تا، چین، اغل گوسفند، دسته یا گله گوسفند، حصار، عدل، محنت، لنگه، رنج، تاچه

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری