جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: تب . [ ت َ ] (اِ) در اوستا «تفنو» ، خونساری «ته » ، دزفولی «تو» ، طبری «تو» ، گیلکی «تب » ، فریزندی «تو» ، یرنی «تئو» ، نطنزی «تو» ، سمنانی و لاسگردی «تو» ، سنگسری «تو» ، سرخه ای «تو» ، شهمیرزادی «تب » . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). گرمی ، این لفظ در پهلوی «تپن » و اوستا «تفنو» و در سنسکریت «تپه » بوده . (فرهنگ نظام ). آقای پورداود در یشتها ذیل تب آرد: در اوستا «تفنو» آمده است این لغت خود جداگانه بمعنی حرارت و گرمی است . کلمات فارسی تب و تاب و تابیدن و تفت و غیره جمله از یک ماده است . (یشتها ج 1 ص 147). و رجوع به فرهنگ ایران باستان ص 90 شود. ظاهراً مخفف تاب بمعنی حرارت است . پس اطلاق آن بر حمی بر سبیل مجاز بود و در مؤید نوشته که تب با بای فارسی به این معنی غلط است . (آنندراج ). زیاد شدن گرمی خون بدن از حد اعتدال که باعث کسالت مزاج شود. با لفظ کردن (تب کردن ) و داشتن (تب داشتن ) استعمال میشود. (فرهنگ نظام ). حالت مرضی که متصف است بسرعت نبض و ازدیاد حرارت عمومی بدن . (ناظم الاطباء). حمی ، و آن حرارت غریبه ای است مضر به افعال که تمام تن را فراگیرد وقدما آنرا دو نوع می گفتند: تب مرض و تب عرض . تب مرض آن است که تابع مرض دیگر نبوده ، و تب عرض آنکه از مرضی دیگر زاید. و نزد قدما تب (حمی ) شامل انواع و اقسام مختلف است از این قرار: حمی یوم ، حمی دق ، حمی العفن ، حمی الغب ، حمی النافذ، حمی المحرقه ، حمی المطبقه ، حمی البلغمیه ، حمی اللثقة، حمی الربع، حمی الخمس ، حمی الس-دس ، حمی السب-ع، حمی الغشی-ة، حمی المثلثه (و آن همان حمای غب است )، حمی صالب ، حمی ناف-ض ، حمی بسیط-ه ، حمی مرکب-ه ، حمی متداخله ، حمی متبادله ، حمی مشارک-ه ، حمیات المختلفه ، حمیات الحاده ، حمیات الوبائیه ، حمی النهار. رجوع به بحرالجواهر ذیل کلمه ٔ حمی و مرکبات آن و قانون ابن سینا کتاب حمیات و حمی و ترکیبات آن در این لغت نامه شود. تب از علائم بیماریهای مختلف است و نشانش بالا رفتن درجه ٔ حرارت بیمار از حد متعارف و معمولی است (متجاوز از 98 تا 99 درجه ٔ فارنهایت در دهان و 99 تا 100 درجه ٔ فارنهایت در داخل نشیمن ). و نحوه ٔ نوسان حرارت و قطع و دوام تب خود راهنمای شناخت بسیاری از امراض است و با عکس العملهای مختلف مشخص است از آن جمله : 1- احساس سرما و لرزش . 2- راست شدن موهای بدن (در بعضی ). 3- تنگ شدن عروق محیطی (در بعضی ). 4- قطعشدن عرق در بدن اشخاصی که معمولاً عرق می کنند. ختم آن نیز علائمی دارد از قبیل : 1- انبساط عضلات . 2- عرق کردن بیمار. 3- گشاده شدن عروق اگر منقبض شده باشند. تب رامعمولاً بر سه نوع تقسیم کنند: 1- تبهای ویروسی مانند گریپ ، انفلوآنزا، آبله ، پولیومریت ، تب زرد و غیره .2- تبهای انگل-ی مانن-د مالاریا، تب خواب ، تب راجع-ه . 3- تبهای میکروبی مانند سل ، تیفوئید، تب مالت ، تب زایمان (حمای نفاسی ) و غیره . بالا رفتن درجه ٔ حرارت در تب های مختل-ف ، مختلف است : 1- صعود ناگهانی درجه ٔ حرارت مانند مالاریا. 2-صعود تدریجی درجه ٔ حرارت مانند سل . 3- ممکن است از هیچ قاعده ای پیروی نکند مانند تب مالت که آنرا بهمین جهت تب دیوانه نیز گویند. نزول حرارت هم در تب ها مختلف است : 1- نزول تدریجی درجه ٔ حرارت مانند تیفوئید. 2- نزول ناگهانی درجه ٔ حرارت مانند مالاریا. دکتر علی کاتوزیان آرد: تب یعنی افزایش درجه ٔ حرارت بدن که بواسطه ٔ اختلال عمل دستگاه تنظیم حرارت پدید می آید. در هنگام تب ، مراکز تنظیم کننده ٔ حرارت فعالیت دارند ولی کار آنها برای حرارتهای بالاتر از حد طبیعی تنظیم شده است . مکانیسم تب :... علت تب را نمیتوان نقصان اتلاف حرارت و بنابراین تجمع آن در بدن دانست ، زیرا از طریق کالوریمتری ثابت میشود که احتراقات بدن در موقع تب شدت می یابد. بعلاوه اگر درموقع لرز ماقبل تب ، جلد سفید و کم خون میشود، دفع حرارت محققاً باید کم و محدود گردد؛ ولی فوراً بعد از آن درجه ٔ حرارت بالا میرود، جلد قرمز و برافروخته میشود و تشعشع حرارت زیاد میگردد، بنابراین افزایش درجه ٔ حرارت بعلت ازدیاد احتراقات داخلی است . در این حال مقدار دفع انیدرید کربنیک 70 الی 80 درصد زیاد شده بر مقدار جذب اکسیژن و دفع اوره نیز افزوده میگردد. ضربان قلب و دفعات تنفس زیاد میشود. پس غیر از بالا رفتن تب (درجه ٔ حرارت ) چیزی که مشخص تب است ، همان ازدیاد احتراقات سلولی است و چون انسان در موقع تب ، قادر به انجام کاری نمیباشد، تقریباً تمام انرژی بصورت حرارت تبدیل شده ، خود این افزایش حرارت ، سبب تشدید احتراقات سلولی میشود. بطوری که می توان گفت خود تب باعث بالا بردن حرارت بدن میگردد. منحنی های حرارتی در امراض مختلف پنج نوع است که عبارتند از: 1- تب های ذات الریه ای ؛ در این نوع امراض تب ناگهان بالا رفته در ارتفاع نسبةً زیادی چند روزادامه دارد سپس سریعاً پایین می آید... 2- تب های دائمی ؛ مانند تب حصبه که حرارت بدن بتدریج در ظرف چند روز بالا میرود و مدتی نیز در ارتفاع ثابتی باقی می ماند و نوسانات شبانه روزی آن خیلی مختصر است . در آخر بیماری سقوط تب تدریجی است تا آنکه بکلی قطع شود... 3- تب های مواج ؛ نمونه ٔ آن تب مالت است که بشکل امواج متوالی تب می باشد. در فواصل امواج تب ، چند روزی درجه ٔ حرارت بیمار بحد طبیعی و یا نزدیک به آن میرسد. 4- تب های متناوب ؛ نمونه ٔ این تبها در بیماری پالودیسم (مالاریا) دیده میشود که صعود و نزول آن ناگهانی است . مدت حمله ٔ بیماری بیش از چند ساعت نمی باشد... 5- تب های راجعه ؛ تب راجعه دارای دو دوره ٔ متناوب و متعاقب هم می باشد که عبارتند از: دوره ٔ تب دار و دوره ٔ بدون تب . بدین ترتیب که تب بیمار هفت الی هشت روز ادامه دارد و سپس قطع شده مجدداً پس از پنج الی هفت روزدیگر برمیگردد و باز چند روزی ادامه داشته مجدداً قطع میشود و مجموعاً سه یا چهار حمله ٔ تبی دارد. علت اختلاف شکل تب ها مربوط به نوع میکروب مولد مرض و چگونگی واکنش بدن در مقابل آن میکروب می باشد. علت تب : بغیر از مواردی که ازدیاد درجه ٔ حرارت بدن مربوط به افزایش زیاده از حد حرارت خارجی است ، تب ها را به دو دسته تقسیم می کنند: دسته ٔ اول تب هایی است که بواسطه ٔ اختلال دستگاه عصبی و تحریک مراکز مغزی حرارتی ایجاد میشود بدون آنکه ضایعات هوموری در بین باشد. دسته ٔ دوم تب هایی است که در آنها اختلال مراکز عصبی حرارتی بواسطه ٔ ضایعات هوموری ایجاد شده باشد. دسته ٔ اول شامل تب های عصبی و دسته ٔ دوم شامل تب های سمی و عفونی میباشد. تب های عصبی : خود بر چند قسم است : 1- تب هایی که در قولنج کبدی و کلیوی دیده میشود و نتیجه ٔ یک عمل انعکاسی است که موجب تحریکاتی در مرکز حرارتی بصل النخاع می گردد. 2- تب های ضربه ای که در اثر ضربه های وارده بمغز و بصل النخاع دیده میشود و ممکن است چند روز طول بکشند. 3 - تب هائی که مربوط به ضایعات مغزی است (خون ریزی مغزی و غیره ). تب های امراض عفونی : فراوان ترین انواع تب ها است که بواسطه ٔ تأثیر سموم میکروبی روی مراکز حرارتی تولید میشوند. بعضی سموم علاوه بر تولید تب ایجاد تشنج نیز در بدن مینمایند مانند استرکنین ، وراترین ، کوکائین . بعضی از بیماریهای تب دار که در آنها صعود درجه ٔ حرارت سریع و شدید است ، با لرز نیز همراه میباشند. مکانیسم این لرز را چنین بیان میکنند که در نتیجه ٔ مسمومیت سطح حرارت در مرکز عصبی تنظیم حرارتی ، ناگهان بالا میرود و حال آنکه در این هنگام تغییری در میزان حرارت خون و درجه ٔ حرارت محیطی پیدا نشده است . این وضع که شبیه به پایین آمدن درجه ٔ حرارت خون است ، تولید لرز مینماید. تب های آسپتیک : ... تب های دیگری نیز وجود دارد که به تب های آسپتیک موسومند و بعلت ورود پروتئین های خارجی در بدن تولید میگردند. (از فیزیولوژی دکتر علی کاتوزیان ج 2 صص 241-246). در اوستا از «تب » یاد شده این چنین : در میان تب ها آنچه بیشتر تب است خواهند برانداخت . در میان تب ها با آنچه بیشتر تب است ستیزه خواهند نمود. (یشتها ترجمه ٔ پورداود ج 1 ص 147 ذیل اردیبهشت یشت ) : چو یک بهره بگذشت از تیره شب چنان چون کسی کو بلرزد ز تب خروشی برآمد ز افراسیاب بلرزید بر جای آرام و خواب . فردوسی . برآمد یکی بومهن نیم شب تو گفتی زمین را گرفته ست تب . اسدی . بدین درد بودی همه روز و شب که هرگز سرش درد نگرفت و تب . اسدی . شاد کی باشد در این زندان تاری هوشمند یاد چون آید سرود آنرا که تن داردْش تب . ناصرخسرو. گرت تب آید یکی ز بیم حرارت جستن گیری گلاب و شکر و چندن . ناصرخسرو. چون بشنوی که مکه گرفته ست فاطمی بر دلت ذل ّ ببارد و بر تنت تاب و تب . ناصرخسرو (دیوان ص 43). ضعیف و خسته شدم نی همین غم و حسرت ز بیم غمزه و تاب رُخت شدم در تب . ابوالمعالی (لسان العجم شعوری ج 1 ورق 272). و اندر تب اگر مزوری سازم اشک تر من تمشک من باشد. خاقانی . شمعی ولی هر شب مرا از لرز زلفت تب مرا عمری بمیگون لب مرا سرمست و شیدا داشته . خاقانی . در دل خاقانی ارچه آتش تب خاست آب حیاتش نگر که در سخن آورد. خاقانی . خاک تب آرنده بتابوت بخش آتش تابنده بیاقوت بخش . نظامی . تب ندید او بدید شیرینی لاجرم حال او همی بینی . اوحدی . گرچه شیرین و دلکش است رطب نخورد طفل اگر بداند تب . اوحدی . تب بتار رشته می بندند مردم لیک او هر شبی بندد بتاب رشته ای تب خویشتن . سلمان (لسان العجم شعوری ). چه تب دیوانه ای ازبندجسته گذار سیل بر آتش نبسته تبی خورشیدسامانی جهانسوز به خرمنهای دل برق نوآموز تبی طوفان جزر و مد بحران شکسته کشتی غرقاب دوران . زلالی (از آنندراج ). صدشکر که گلشن صفا گشت تنت صحت گل عیش ریخت بر پیرهنت تب را بغلط برتو ره افتاد از شرم مشت عرقی گشت و چکید از بدنت . طالب (از آنندراج ). - امثال : برای کسی بمیر که برای تو تب کند ؛نظیرِ غم آن کسی خوردن آئین بود که او بر غمت نیز غمگین بود. اسدی (امثال و حکم دهخدا ج 1 ص 464). بر مال و جمال خویش مغرور مشو کان را بشبی برندو این را به تبی . به حسنت مناز به یک تب بند است به مالت مناز به یک شب بند است . (امثال و حکم دهخدا ج 1 ص 392). پیران را تبی ، زمستان را شبی ؛ نظیرِ ای دوست گل شکفته را بادی بس . (امثال وحکم دهخدا ج 1 ص 519). تب تند زود عرقش می آید ؛ دوستی و عشق های سوزان غالباً بزودی به سردی و یا دشمنی بدل شود. (امثال و حکم دهخدا ج 1 ص 541). 1- الم، تاب، درد
2- شوروهيجان همگاني fever, pyrexia حمى، حرارة، حمى متموجة، حماس بالغ، نشاط بالغ ateş fièvre fieber fiebre febbre هیجان، مطبقه
کلمه "تب" در زبان فارسی به معنای دما یا حرارت بدن است و به عنوان یک واژه فارسی، قواعد نگارشی و دستوری خاصی دارد. در اینجا چند نکته مرتبط با این کلمه و استفاده صحیح آن در متون فارسی آورده شده است:
استفاده صحیح: کلمه "تب" به صورت مفرد است و معمولاً در جملات به عنوان یک اسم ذکر میشود. مثلاً: "او از تب رنج میبرد."
جمعسازی: معمولاً واژه "تب" جمع نمیشود، اما در برخی متون ممکن است از طریق معانی مجازی به کار رود. مثلاً: "این روزها تب بیتابی در جامعه وجود دارد."
نکات نگارشی:
اگر "تب" در ابتدای جمله قرار گیرد، باید با حرف بزرگ شروع شود. مثلاً: "تب تبدار یکی از نشانههای عفونت است."
از نگارش صحیح و املای درست این کلمه در جملات اطمینان حاصل کنید.
استفاده از واژههای وابسته: "تب" ممکن است با واژههای دیگری ترکیب شود. مثلاً: "تب دانگ" و "تب بینظمی".
زبان محاوره: در زبان محاوره، گاهی ممکن است به صورت غیررسمی به کار رود، مثلاً: "حالش خوب نیست، تب کرده!"
استفاده صحیح و آگاهانه از این کلمه در جملات و متون میتواند به روشنتر شدن مفهوم کمک کند.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "تب" در جمله آورده شده است:
دیشب تب من بالا رفت و نتوانستم به خوبی بخوابم.
او به دلیل ابتلا به آنفولانزا، تب شدید داشت.
پزشک به من گفت که تب علامت بیماری است و باید مراقب باشم.
بعد از تزریق واکسن، برخی از بیماران ممکن است دچار تب خفیفی شوند.
تب به عنوان یک واکنش طبیعی بدن به عفونت عمل میکند.
اگر نیاز به مثالهای بیشتری دارید یا به نوع خاصی از جملات نیاز است، لطفاً اطلاع دهید!