جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

tabāh
ruined  |

تباه

معنی: تباه . [ ت َ ] (ص ) پهلوی تپاه . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). تبه . (شرفنامه ٔ منیری ) (فرهنگ نظام ) (انجمن آرا) (آنندراج ). با لفظ شدن و کردن و نمودن و ساختن [ وگردیدن ] صرف شود. (فرهنگ نظام ). فاسدشده . از حال بگشته . (صحاح الفرس ). فاسد. (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ) (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 290 ب ) (ناظم الاطباء). ضایع. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (دهار). از حالی بحال بدی افتاده . (از فرهنگ شعوری ایضاً). خراب . (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ) :
شنیدم که راهی گرفتی تباه
بخود روز روشن بکردی سیاه .
دقیقی .
تو کارها تبه نکنی ور تبه کنی
از راست کرده های جهان بِه ْ تباه تو.
فرخی .
امیرطاهر از کرمان بازآمد با گروهی اندک و حالی تباه . (تاریخ سیستان ).
ز رای تو نیکو نگردد تمام
ز جد کار گردد سراسر تباه .
(از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 513).
هامان دانست که کارتباه خواهد شد. (قصص الانبیاء جویری ).
کاهیست تباه این جهان ، ولیکن
کَه ْ پیش خر و گاو زعفرانست .
ناصرخسرو.
کودکان و زنان و حشر سپاه
دل و صف را کنند هر دو تباه .
سنائی .
متهور تباه دارد ملک
وز تهور سیاه دارد ملک .
سنائی .
گفتم که جانم ازغم تو بس تباه بود
لیکن کنون ز شادی روی تو چون نگار.
انوری (دیوان چ نفیسی ص 131).
آورده اندکه یکی از ستمدیدگان بر سر او بگذشت و در حال تباه او نظر کرد. (گلستان ). ملکزاده را بر حال تباه او رحمت آمد، خلعت و نعمت داد. (گلستان ).
مکن بد بفرزند مردم نگاه
که فرزند خویشت برآید تباه .
(بوستان ).
- وضع بد و تباه ؛ وضع بد و فاسد. (ناظم الاطباء).
|| باطل و بکارنیامدنی . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). آنچه باطل باشد. چیزی که بهیچ کار نیاید. (شرفنامه ٔ منیری ). باطل و بی فایده و بکارنیامدنی . (ناظم الاطباء). بیهوده :
واﷲ ار کس ثناش داند گفت
هرکه گوید تباه می گوید.
خاقانی .
|| گندیده و پوسیده . (ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 290 ب ). || منهدم . (فرهنگ نظام ). ویران . (ناظم الاطباء). || نابودگردیده . (برهان ). نابودشده . (انجمن آرا) (آنندراج ). فنا. (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 290 ب ). نابود. (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء). هیچ . (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 290 ب ) :
از سر مکرمت و جود همی نام نیاز
خامه ٔ او کند ازتخته ٔ تقدیر تباه .
سنائی .
|| هلاک . (انجمن آرا) (آنندراج ). || بد و زبون . (ناظم الاطباء) :
براندیش از کار پرویزشاه
از آن ناسزاوارکار تباه .
فردوسی .
|| قسام . (فرهنگ جهانگیری ) (برهان ) (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 290 ب ). قسمت کننده . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). تقسیم کننده و تقسیم شده . (ناظم الاطباء). جهانگیری یک معنی این لفظ را قسمت کننده نوشته است اما سند نداده است و این معنی هم از این لفظ خیلی بعید است . (فرهنگ نظام ) .
|| تیره و تار :
چو آگاهی آمد به کاوس شاه
که شد روزگار سیاوش تباه ...
فردوسی .
|| پریشان . گرفته . آشفته :
همه پهلوانان ز نزدیک شاه
برون آمدند از غمان دل تباه .
فردوسی .
نشسته بد او پیش فرخنده شاه
رخ از کینه زرد و دل ازغم تباه .
فردوسی .
... ادامه
594 | 0
مترادف: 1- پايمال، تبه، تلف، خراب، زايل، ضايع، فاسد، هبا، منهدم، نفله، هدر 2- مضمحل، منكوب 3- آشفته، پريشان، نابسامان 4- باطل 5- نادرست، خطا، ناراست
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت) [پهلوی: tapāh] ‹تبه›
مختصات: (تَ) [ په . ] (ص .)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: صفت
آواشناسی: tabAh
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 408
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
ruined
ترکی
harap
فرانسوی
ruiné
آلمانی
ruiniert
اسپانیایی
arruinado
ایتالیایی
rovinato
عربی
الانحراف | انحراف , إنحراف الضوء , إنحراف أخلاقى , إنحراف عن الخط الحزبى المقرر
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "تباه" به معنای نابود شدن، از بین رفتن یا فساد یافتن است. در زیر چند نکته در مورد قواعد نگارشی و کاربرد این کلمه آورده شده است:

  1. معنی و کاربرد: این کلمه معمولاً در متون ادبی و رسمی استفاده می‌شود و به حالتی اشاره دارد که چیزی به فساد رفته یا از بین رفته است.

  2. نحوه نوشتن: مانند سایر کلمات فارسی، "تباه" باید به درستی و به‌طور واضح نوشته شود. توجه به استفاده از حروف صحیح (به ویژه حروف عربی مانند "ت" و "ب") ضروری است.

  3. جایگذاری در متن: این کلمه معمولاً به عنوان فعل (در قالب "تباه شدن") یا صفت به کار می‌رود. در جمله‌ای مانند "زندگی‌اش تباه شد"، به خوبی بیانگر مفهوم نابودی یا از بین رفتن است.

  4. ریشه‌شناسی: "تباه" از ریشه عربی "بَه" و در زبان فارسی به معنای فساد و از بین رفتن است.

  5. تضاد معنایی: برای نشان دادن تضاد معنایی، می‌توان این کلمه را در جملاتی با مفاهیم مثبت مانند "نجات" یا "بقا" قرار داد.

این نکات می‌تواند به شما در فهم و به کارگیری صحیح این کلمه کمک کند. اگر سوالات بیشتری دارید یا نیاز به مثال‌های بیشتری دارید، بفرمایید!

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "تباه" در جملات آورده شده است:

  1. با تصمیمات نادرست، آینده‌اش به کلی تباه شد.
  2. اگر مراقب نباشیم، این فرصت استثنایی نیز ممکن است تباه گردد.
  3. شرایط بد اقتصادی باعث تباه شدن بسیاری از کسب‌وکارها شده است.
  4. او تمام تلاشش را کرد تا عشقش را از تباهی نجات دهد.
  5. بعضی از تصمیم‌ها به راحتی می‌توانند دوستان را به تباهی بکشانند.

اگر به مثال‌های بیشتری نیاز دارید، لطفاً بفرمایید!


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری