جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

tabassom
smile  |

تبسم

معنی: تبسم . [ت َ ب َس ْ س ُ ] (ع مص ) ابتسام . دندان سپید کردن . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ). گماریدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). بَسم گماریدن ؛ یعنی چنان خندیدن که دندان پیشین برهنه شود. (مجمل اللغه ). دندان برهنه کردن وقت خندیدن . (دهار). نیم خنده کردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). آهسته خندیدن . (غیاث اللغات ). اندک خندیدن بی آواز. (از اقرب الموارد). و گفته اند تبسم ، دون ضحک است . (از اقرب الموارد). کمترین حد خندیدن و نیکوترین آن ، یا دون ضحک است . (از قطر المحیط). دندان سپید کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بنرم خندیدن . (آنندراج ). آهسته خندیدن .(فرهنگ نظام ). || (اِ) خنده ای که اطرافیان آواز آن نشنوند. مالایکون مسموعاً له و لجیرانه . (تعریفات جرجانی ). لب خند. (فرهنگ نظام ). در تداول فارسی زبانان خنده ٔ بیصدا بنحوی که دندانهای پیشین نمایان گردد. (از ناظم الاطباء). شیرین ، نمکین ، رنگین ، دزدیده ، گلریز، از صفات (صفات تبسم ) و شهد، موج ، مهر، ازتشبیهات اوست و با لفظ کردن و زدن و روییدن و بدل چسبیدن و در لب شکستن و تراویدن مستعمل . (بهار عجم ) (آنندراج ). با لفظ کردن و نمودن استعمال میشود. (فرهنگ نظام ) : قاضی به تبسم در او نظر کرد. (گلستان ). رجوع به تبسم کردن و دیگر ترکیبهای آن شود.
- تبسم برق ؛ درخشیدن آن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کنایه از درخشیدن برق :
ستم مکن بضعیفان که شد تبسم برق
بدل بناله ٔ جانسوز در نیستانها.
صائب . (از بهار عجم ) (آنندراج ).
برای ترکیبات و تشبیهات این کلمه رجوع به ماده های ذیل شود.
... ادامه
1204 | 0
مترادف: 1- شكرخند، شكرخنده، لبخند، مبسم، نيمخند 2- لبخند زدن
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم مصدر) [عربی]
مختصات: (تَ بَ سُّ) [ ع . ] (مص ل .)
الگوی تکیه: WWS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: tabassom
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 502
شمارگان هجا: 3
دیگر زبان ها
انگلیسی
smile
ترکی
gülüşüm
فرانسوی
mon sourire
آلمانی
mein lächeln
اسپانیایی
mi sonrisa
ایتالیایی
il mio sorriso
عربی
ابتسامة | ابتسام , ابتسم , سخر , عبر بالإبتسام , يبتسم
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "تبسم" در زبان فارسی به معنای لبخند زدن یا حالت لبخند و نشاط است. در نگارش و استفاده از این واژه، چند نکته وجود دارد:

  1. نکته معنایی: "تبسم" به طور خاص بیان‌گر حالت لطیف و ملایم لبخند است و معمولاً نشان‌دهنده شادی و آرامش درونی فرد است.

  2. نحوه استفاده در جمله: این کلمه می‌تواند به عنوان فعل (تبسم کردن) یا اسم (تبسم) در جملات به کار رود. به عنوان مثال:

    • او به آرامی تبسم کرد.
    • تبسم او همه را شاد کرد.
  3. قواعد نگارش:

    • "تبسم" باید به صورت صحیح و بدون اشتباهاتی چون جابجایی حروف نوشته شود.
    • در متن‌هایی که به نگارش رسمی مرتبط هستند، توصیه می‌شود از کلمات مرتبط و جملات متناسب با این واژه استفاده شود.
  4. نکته‌های نگارشی:
    • اگر "تبسم" در متن‌های شعری یا ادبی به کار می‌رود، می‌تواند نقش مؤثری در ایجاد تصویر یا احساسات خاص داشته باشد.
    • استفاده از توصیفاتی که این کلمه را همراهی می‌کند، نیز می‌تواند بر تأثیرگذاری متن بیفزاید.

به عنوان نکته پایانی، "تبسم" از کلمات زیبا و معنی‌دار در زبان فارسی است که می‌تواند به تنهایی یا در کنار سایر واژه‌ها به غنای متن کمک کند.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در زیر چند مثال از کلمه "تبسم" در جمله آورده‌ام:

  1. "چهره‌اش با یک تبسم دلنشین روشن شد."
  2. "تبسم او نشان از شادی فراوانی داشت."
  3. "وقتی او وارد اتاق شد، همه با تبسم به او سلام کردند."
  4. "تبسم کودکانه‌اش همه‌ی نگرانی‌ها را فراموش کرد."
  5. "در هنگام صحبت، همیشه با یک تبسم به دیگران نگاه می‌کرد."

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری