جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: آزموده . [ زْ / زِ دَ / دِ ] (ن مف ) مجرب . ممتحَن . سنجیده . مُدَرَّب . مُنجَد. منجَذ. حُنک . موقر. (صُراح ). کاردیده . کرده کار. پخته . سُخته . ورزیده . دنیادیده : ابا ششهزار آزموده سوار همی دارد آن بستگان را بزار. فردوسی . دو ره ششهزار آزموده سوار زره دار با گرزه ٔ گاوسار. فردوسی . ز قلب سپاه اندر آمد چو کوه ابا ده هزار آزموده گروه . فردوسی . برد ده هزار آزموده سوار همه نیزه دار ازدرِ کارزار. فردوسی . بر مردم ناآزموده ایمن مباش و آزموده از دست مده که روزگار دراز باید تا باز کسی آزموده و معتمد به دست آید که اندر مثل آمده است که ددِ آزموده به از مردم ناآزموده . (از قابوسنامه ). || ریاضت دیده . ورزیده . کارکشته : وگر آزموده نباشد ستور نشاید به تندی بر او کرد زور. فردوسی . و رجوع به آزمایش شود. - کارآزموده ؛ نیک مُجرّب . - گرم و سرد نیازموده بودن ؛ بسیار ناپخته و بی تجربه بودن : همی گفت کاوس خود کامه مرد نه گرم آزموده ز گیتی نه سرد. فردوسی . بدو گفت گودرز کای شیرمرد نه گرم آزموده ز گیتی نه سرد. فردوسی . خردمند باشد جهاندیده مرد که بسیار گرم آزموده است و سرد. سعدی (بوستان ). جهاندیده ای ، آرامیده ای ، گرم و سرد چشیده ای ، نیک و بد آزموده ای . (گلستان ). - نیک و بد (گرم و سرد) آزموده بودن ؛ سخت مُجرب بودن . - امثال : آزموده را آزمودن پشیمانی آرد . (قرة العیون ). آزموده را آزمودن جهل است . بناآزموده کار مفرمای و به آزموده استادی مکن . ددِ آزموده به از مردم ناآزموده . (قابوسنامه ). 1- باتجربه، پخته، حاذق، خبره، كاردان، كاركشته، كردهكار، ماهر، مجرب، ورزيده
2- تجربهشده، سنجيده بيتجربه tried, tested حاول tecrübeli expérimenté erfahren experimentado esperto ازموده، ازموده شده، ممتحن، در محک ازمایش قرار گرفته