جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

'āz[e]mun
test  |

آزمون

معنی: آزمون . [ زْ / زِ ] (اِمص ، اِ) اسم مصدر از آزمودن . بلا. امتحان . تجربه . تجربت . آزمایش . رَوَن . آروین . سنجش . اروند :
کنون آزمون را یکی کارزار
بسازیم تا چون بود روزگار.
فردوسی .
یکی دست بگرفت و بفشاردش
همی آزمون را بیازاردش .
فردوسی .
اگر آزمون را کسی خورْد زهر
از آن خوردنش درد و مرگ است بهر.
فردوسی .
که بر من یکی آزمون را بجنگ
بگردد بسان دلاور نهنگ .
فردوسی .
دگر آنکه از آزمون خرد
بکوشد بمردی ّ و گرد آورد.
فردوسی .
بپذرفت هر مهتری باژ و ساو
نکرد آزمون گاو با شیر تاو.
فردوسی .
یکی تیغ دارم من الماس گون
بزخم نوی خواهمش آزمون .
اسدی .
بجنگ آنکه سست آید از آزمون
ورا نام بفکن ز دیوان برون .
اسدی .
همه دوستان را بمهر اندرون
گه خشم و سختی کنند آزمون .
اسدی .
سزا آن بدی کز نخستین کنون
مرا کردی اندر هنرآزمون .
اسدی .
مرا لشکری کآزمون کرده ام
همین بس که از زابل آورده ام .
اسدی .
خواهی که کینْش جوئی ازبهر آزمون
پیشانی پلنگ و کف اژدها بخار.
قطران .
از کمین بیرون جهد چون باد روز معرکه
گر کسی گوید زبهر آزمون آن را که هان .
ازرقی .
آزادگی و طمع بهم ناید
من کرده ام آزمون بصد مرّه .
ناصرخسرو.
جهانا زآزمون سنجاب و از کردار پولادی
بزیر نوش در نیشی بروی زهر در قندی .
ناصرخسرو.
ور بکاری آزمون را تخم آز
گر بروید برنیارد جز محال .
ناصرخسرو.
کسی راکآزمودی چند بارش
مکن زنهار دیگر آزمونش .
عطار.
آزمایش چون نماید جان او
کندگردد زآزمون دندان او.
مولوی .
جان نباشد جز خبر در آزمون
هر کرا افزون خبر جانش فزون .
مولوی .
|| حاصل تجربه . عبرت که از تجربه حاصل آید :
بهمْدان گشسب آن زمان گفت باز
که ای گشته اندر نشیب و فراز
بگوی آنچه دانی بکار اندرون
به نیک و بد روزگار آزمون .
فردوسی .
- امثال :
آزمون رایگان ؛ این همانست که امروز گویند امتحان مال و خرجی ندارد : با پدر رای زد وگفت ای پدر شهر بردسیر خالیست ... اگر سحرگاهی چند سوار در پس دیوارها نزدیک دروازه ٔ شهر کمین سازند و چون در بگشایند خود را در شهر اندازند همانا اهل شهر را دست مدافعت و طاقت ممانعت نباشد... اتابک گفت چنین گفته اند، آزمون رایگان ... (تاریخ سلاجقه ).
هر چیز بخود نیازمند است و خرد به آزمون . (منسوب به اردشیر بابکان ).
... ادامه
645 | 0
مترادف: 1- آزمايش، امتحان، سنجش 2- تجربه، محك 3- تست، كنكور، مسابقه 4- عبرت
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم مصدر)
مختصات: ( اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: 'Azmun
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 104
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
test | exam , examination , shibboleth , sample , try
ترکی
Ölçek
فرانسوی
test
آلمانی
prüfen
اسپانیایی
prueba
ایتالیایی
test
عربی
اختبار | تجربة , فحص , امتحان , تحليل , مباراة , ضبط , إختبار عملي , قشرة , مباراة تجريبية , إختبار لمعرفة قدرات الإنسان , اختبر , جرب , فحص النظر , امتحن , حلل , جرى تجارب , فحص السكر , خضع لإختبار
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "آزمون" در زبان فارسی به معنای تست یا امتحان است و می‌تواند در جملات گوناگون و در بافت‌های مختلف به کار رود. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره می‌شود:

  1. نحو و ساختار جملات:

    • "آزمون" معمولاً به عنوان اسم مورد استفاده قرار می‌گیرد و می‌تواند فاعل، مفعول یا سایر اجزای جمله باشد.
    • مثال: "آزمون پایان ترم بسیار دشوار بود."
  2. جمع‌سازی:

    • جمع کلمه "آزمون"، "آزمون‌ها" است.
    • مثال: "آزمون‌ها در دو نوبت برگزار می‌شوند."
  3. مضاف و مضاف‌الیه:

    • کلمه "آزمون" می‌تواند به عنوان مضاف به کار رود. در این صورت، باید به حذف "ـی" در مضاف‌الیه دقت کرد.
    • مثال: "آزمون درس ریاضی" (در اینجا "درس" مضاف‌الیه است و به صورت نکره باقی می‌ماند).
  4. سازگاری با صفت‌ها:

    • می‌توان صفت‌هایی مانند "سخت"، "آسان"، "کامل" و ... را برای توصیف آزمون به کار برد.
    • مثال: "آزمون آسان‌تر از آنچه انتظار می‌رفت بود."
  5. استفاده در عبارات مختلف:

    • "آزمون تعیین سطح"
    • "آزمون ورودی"
    • "آزمون کتبی" و "آزمون شفاهی"
  6. قیدهای زمانی و مکانی:
    • می‌توان زمان و مکان آزمون را با قیدهایی توصیف کرد.
    • مثال: "آزمون روز شنبه در دانشگاه برگزار می‌شود."

با رعایت این نکات، می‌توانید از کلمه "آزمون" به‌طور صحیح و مؤثر در نگارش خود استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند جمله با کلمه "آزمون" آورده شده است:

  1. من برای گذراندن آزمون پایان ترم آماده می‌شوم.
  2. نتایج آزمون کنکور سراسری در روزهای آینده اعلام می‌شود.
  3. او به دلیل استرس زیاد نتوانست در آزمون نمره خوبی کسب کند.
  4. اهمیت مطالعه قبل از آزمون را هیچ‌گاه فراموش نکنید.
  5. معلم از دانش‌آموزان خواست تا برای آزمون ورودی به دانشگاه‌ها آماده شوند.

اگر به جملات بیشتری نیاز دارید، لطفا بگویید!


واژگان مرتبط: ازمایش، ازمون، محک، معیار، بوته، بته، معاینه، ازمایه، بازرسی، رسیدگی، اسم رمز، بیان رایج، اصطلاح پیش پا افتاده و مرسوم، نمونه، مدل، واحد نمونه، الگو، سرمشق، کوشش، از

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری