جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: تخم . [ ت َ / ت ُ ] (ع اِ) واحد تُخُم و تخوم است . (منتهی الارب ). نشان و حد فاصل میان دو زمین . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). حد. (المنجد). ج ، تخوم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ابن اعرابی و ابن السکیت گویند: واحد آن تَخوم و جمع تُخُم است ، مثل رَسول و رُسُل . (اقرب الموارد). رجوع به تُخُم و تخوم و تخومة شود. جوالیقی در المعرب آرد: ابوبکر گوید: گروهی بر آنند که تخم واحد است و آن حدود زمین بود و عربی صحیح است و این شعر را از زنی بشاهد آرد: یا بنی التخوم َ لاتظلموها ان ّ ظلم َالتخوم ِ ذوعقال ِ. گروهی دیگر نپذیرند و گویند تخم معرب است و گفته ٔنخست برتر و فصیح تر بود. و کسایی و ابن اعرابی گفته اند تَخوم بفتح تاء و جمع آن تُخُم است . فراء آرد: واحد آن تَخْم است . ابوعبید گوید: اصحاب عربیة بر آنند که آن تَخوم به فتح تاء است و آنرا مفرد گیرند و شامیان گویند آن تُخوم بضم تاء است و جمع است و مفرد آن تَخْم بود. گویند: هذه القریة تُتاخِم ُ ارض َ کذا و کذا؛ ای تحادها. (المعرب صص 87 - 88). 1- بذر، برز، تخمه، دانه، هسته
2- تخمك، نطفه، مني
3- خايه، خصيه، گند
4- بيضه، خاگينه، تاغ، مرغانه
5- اصل، نژاد، نسب egg, seed, zygote, fry, kernel, semen, testicle, testis, zygotic, eggs بيضة، شخص متساهل yumurta l'œuf das ei el huevo l'uovo تخم مرغ، ذریه، تخم اوری، بازیکن سابقهدار، تخم بارور، تخم گشنیده شده، سلول گشنیده شده یا لقاح شده، گوشت سرخ کرده، حیوان نوزاد، گروه، بریانی، تهییج، مغز، هسته اصلی، شالوده، منی، بیضه، خصیه، خایه، گواهی
کلمه "تخم" در زبان فارسی به معنای دانه یا زادگاه موجودات زنده (مانند تخم مرغ، تخممرغ، تخمماهی، و...) است. در ادامه به برخی از قواعد نگارشی و استفادههای این کلمه اشاره میشود:
استفاده صحیح از حروف اضافه:
"تخم" معمولاً با حروف اضافه به کار میرود. به عنوان مثال، "تخم مرغ" به معنای دانه مرغ است. در این ترکیب، "تخم" به عنوان اسم و "مرغ" به عنوان صفت عمل میکند.
نوشتار صحیح:
کلمه "تخم" به صورت صحیح باید با "خ" نوشته شود و از حروفی چون "ک" یا "غ" استفاده نشود.
ترکیب با سایر کلمات:
"تخم" میتواند با کلمات مختلف ترکیب شده و نامهای مختلفی را به وجود آورد، مانند "تخممرغ"، "تخمماهی"، "تخممروارید"، و غیره. این ترکیبات ممکن است بسته به جنس و نوع موجود زنده متفاوت باشند.
نقطهگذاری:
در نوشتار رسمی، اگر "تخم" در جملات به کار رود، باید به نکات نگارشی دیگر مانند نقطه، ویرگول و علامت سوال نیز توجه کرد.
پرسش و پاسخ:
برای پرسشهای مرتبط با "تخم" میتوان گفت: "تخم کدام حیوان است؟" یا "چگونه میتوان تخمها را نگهداری کرد؟"
مفرد و جمع:
"تخم" به عنوان اسم، در حالت مفرد به کار میرود و در حالت جمع به "تخمها" تبدیل میشود.
استفاده درست از این قواعد به خوانایی و فهم بهتر جملات کمک خواهد کرد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "تخم" در جمله آورده شده است:
تخممرغ یکی از مواد غذایی مهم برای تهیه انواع غذاهاست.
در باغچه، من تخمبرتُقال و تخمخیار کاشتهام.
يومی در سفر به طبیعت، تخم گنجشک را دیدم که در لانهاش بود.
وی تخمریزی کردی و حالا منتظر رشد گیاهان هستم.
برای تهیه پلو، میتوانید از تخممرغ آبپز استفاده کنید.
اگر مثالهای بیشتری نیاز دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!