جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

taqy(')ir
change  |

تغییر

معنی: تغییر. [ ت َغ ْ ] (ع مص ) از حال بگردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). از حال بگشتن . (دهار). از حالی به حالی برگردانیدن و گردانیدن و دیگرگون کردن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). از حال خود گردانیدن و با لفظ کردن و دادن مستعمل . (آنندراج ). هو احداث شی ٔ لم یکن قبله . (تعریفات جرجانی ). دگرگونی و تبدیل و تعویض و تحویل و انتقال و انقلاب . (ناظم الاطباء) : و هر چند این همه بود نام ولیعهدی از ما برنداشت و آنرا تغییر و تبدیلی ندید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 214). || نزد بلغا آن است که شاعر لفظ را از صورتی که دارد بصورتی دیگر گرداند تا وزن بیت یا قافیه درست گردد. چنانکه ابوشکور جهت قافیه در این بیت نیلوفر را به نیلوفل تغییر داده است :
آب انگور و آب نیلوفل
مر مرا از عبیر و مشک بدل .
و این از عیوب است . اما اگر اشارتی بدان تغییررود از عیب دور گردد و به لطافت نزدیک شود. مثاله :
برو، از معرفتهای پر ازریو
سر ما را مکن ای شیخ کالیو
غلط کردم در این معنی که گفتم
زنخدان نگار خویش را سیو.
سیب را سیو گفته و با کالیو قافیه ساخته . (از مجمعالصنایع از کشاف اصطلاحات الفنون ).
- تغییر بالین ؛ گردانیدن بالین از طرفی بطرفی . (آنندراج ):
جلوه ٔ برق است در میخانه هشیاری مرا
از پی تغییر بالین است بیداری مرا.
صائب (از آنندراج ).
- تغییر حالت ؛ برگشتن از حالت . (ناظم الاطباء).
- تغییر شکل ؛ دگرگونی شکل .
- تغییر لباس ؛عوض کردن لباس .
- تغییر مکان ؛ جای بجای شدن . از خانه یا جایی بخانه ٔ دیگر رفتن . عوض کردن محل سکونت و اقامت :
نه زین دیار ز اهل دیار دلگیرم
نه از تعصب دین میکنم مکان تغییر.
سنجر کاشی (از آنندراج ).
- امثال :
تغییر اسم تغییر مسمی ندهد . نظیرِ
سه نگردد بریشم ار او را
پرنیان خوانی و حریر و پرند.
هاتف (از امثال و حکم دهخدا ج 1 ص 548).
... ادامه
602 | 0
مترادف: 1- استحاله، انقلاب، تبدل، تبديل، تحول، تطور، تعويض، دگرگوني، مسخ
متضاد: تثبيت 1- عدول، برگشت، عقبگرد
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم مصدر) [عربی]
مختصات: (تَ) [ ع . ]
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: taqyir
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 1620
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
change | conversion , variation , shift , alteration , mutation , fluctuation , innovation , commutation , vicissitude
ترکی
değiştirmek
فرانسوی
changement
آلمانی
ändern
اسپانیایی
cambiar
ایتالیایی
modifica
عربی
تغيير | تغير , تبديل , تقلب , صرافة , تنويع , سوق ألاوراق المالية , فائض القيمة المستحقة , قطع النقد الصغيرة , غيار من الملابس , تبدل , غير , تبادل , بدل , استبدل , قلب , نوع , إنتقل من , وجه , قرع الأجراس , غير موقفه , صرف ورقة نقدية , يتغير
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه «تغییر» در زبان فارسی دارای کاربردهای مختلفی است و قواعد خاصی را در نگارش و استفاده از آن در جمله‌ها شامل می‌شود. در ادامه به برخی از نکات و قواعد مربوط به این کلمه اشاره می‌کنیم:

  1. معنی و کاربرد: کلمه «تغییر» به معنای دگرگونی، تحول یا تغییر حالت استفاده می‌شود. می‌تواند در زمینه‌های مختلفی مثل تغییر شرایط، تغییر نظرات، تغییرات اجتماعی و غیره به کار رود.

  2. نحوه استفاده در جملات:

    • «این تغییر به نفع همه است.»
    • «او تصمیم به تغییر شغل خود گرفت.»
    • «تغییرات آب و هوا تاثیر زیادی بر زندگی ما دارد.»
  3. ترکیب‌ها و اصطلاحات: این کلمه می‌تواند با کلمات دیگری ترکیب شود:

    • تغییرات
    • تغییر شکل
    • تغییر رفتار
    • تغییر برنامه
  4. نگارش و شکل‌دهی: در نوشتارهای رسمی و غیررسمی، توجه به شیوه صحیح و یکدست نوشتاری اهمیت دارد. به عنوان مثال:

    • «تغییر» به صورت «تغییر» نوشته می‌شود و نباید به غلط به شکل‌های دیگر مانند «تغیر» نوشته شود.
  5. قواعد صرفی و نحوی: این کلمه می‌تواند به‌عنوان اسم و نیز در قالب فعل (تغییر دادن) به کار رود. در جملات باید به تناسب زمان و فاعل توجه شود:
    • «او تغییر داد.» (فعل)
    • «این تغییر مهم است.» (اسم)

با رعایت این نکات، می‌توان از کلمه «تغییر» به درستی در نوشتار و گفتار استفاده کرد.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "تغییر" در جمله آورده‌ام:

  1. او تصمیم گرفت که تغییراتی در سبک زندگی‌اش ایجاد کند.
  2. تغییر فصل‌ها همیشه برای من جالب است.
  3. شرکت ما به دلیل تغییرات بازار، استراتژی‌های خود را بازنگری کرد.
  4. تغییرات اقلیمی تأثیرات زیادی بر روی کشاورزی دارد.
  5. او با تغییر نور اتاق، حس بهتری به فضای آن داد.

امیدوارم این جملات برای شما مفید باشند!


واژگان مرتبط: عوض، دگرگونی، مبادله، پول خرد، تبدیل، تغییر کیش، تسعیر، اختلاف، تغییر پذیری، ناپایداری، بی ثباتی، انتقال، تغییر مکان، تغییر جهت، نوبت، تعویض، دگرش، جهش، تغییر ناگهانی، نوسان، ترقی و تنزیل، ابداع، بدعت، نو اوری، چیز تازه، تخفیف جرم، فراز و نشیب زندگی

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری