جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

tof
spit  |

تف

معنی: تف . [ ت ُ ] (اِ) آب دهن انداختن باشد. (برهان ). دزی در ذیل قوامیس عرب این کلمه را بشکل مصدر معنی کرده است . رجوع به ج 1 ص 147 شود. آب دهان و با لفظ افگندن و زدن و کردن به صله ٔ بر مستعمل . (آنندراج ). آب دهان انداختن ... آب دهن و بلفظ افگندن و زدن و کردن مستعمل . (غیاث اللغات ). آب دهن و خیو و تفش و ته و تهو و تفو و تینه و خوی و گالیار. (ناظم الاطباء). دکتر محمد معین در حاشیه ٔ برهان آرد: در هندی باستان شتیو ، شتیوه . به گتی سپیون . به ارمنی توک . به لاتینی سپو . به یونانی پتوئو . به کردی تف ، تیو ، توو ، تو ، توک (تف کردن تف ). به افغانی تو ، توک ،توکال (تف کردن ). به استی ، تو . به وخی ، توف سرک . به سریکلی توسیگئو (تف کردن ). به گیلکی توف [ کودن ] (تف کردن ) :
تف بر آن طایفه ٔ مرده دلان
در هوی و هوس افسرده دلان .
جامی .
- تف به روی تو! زهی بی شرم که تویی . (یادداشت مرحوم دهخدا).
- امثال :
تف سر بالا به ریش برمیگردد :
سوی گردون تف نیابد مسلکی
تف به رویش بازگردد بیشکی .
مولوی (بنقل امثال و حکم دهخدا ج 1 ص 549).
- تف نعناع ترخوانی به ریش زال زالکی . نعناع و ترخوان در اول بهار و زالزالک در مقدمه ٔ زمستان آید و از این تعبیر، نمودن کراهت از خریف و شوق به ربیع خواهند. (امثال و حکم دهخدا ج 1 ص 549).
... ادامه
2867 | 0
مترادف: 1- تابش، حرارت، داغي، گرما، گرمي، هرم 2- پرتو، روشني، نور
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم)
مختصات: (تُ) (اِ.)
الگوی تکیه: S
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: tof
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 480
شمارگان هجا: 1
دیگر زبان ها
انگلیسی
spit | spittle , sputum
ترکی
tükürmek
فرانسوی
cracher
آلمانی
spucke
اسپانیایی
escupir
ایتالیایی
sputo
عربی
بصق | أضرم النار , لفظ , سفد , تمطر السماء رذاذا , بقبق , شوى بالسيخ , بصاق , سيخ , بصقة , سفود , زبد , ريالة , عمق , قطعة أرض , رذاذ , أمطار خفيفة , رشاش اللعاب يخرج مع الكلام , لعاب , البصق
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "تف" در زبان فارسی به معنای آزاد کردن یا رها کردن، و هم‌چنین به معنای خودمانی و غیررسمی به کار می‌رود. اگرچه "تف" به خودی خود کلمه ناپسند و بی ادبی است، اما از منظر نگارشی و قواعد زبان فارسی، نکات زیر را می‌توان در نظر گرفت:

  1. نگارش صحیح: کلمه "تف" باید به صورت درست و بدون اشتباه تایپی نوشته شود.

  2. نقطه‌گذاری: اگر "تف" در جمله‌ای بیفتد، باید توجه داشت که نسبت به سایر کلمات جمله همواره درست نگارش شود و از نقاط قوت و ضعف زبانی استفاده گردد.

  3. سبک نگارش: استفاده از کلمه "تف" باید متناسب با سبک نوشتار باشد. در متون رسمی، بهتر است از واژه‌های مناسب‌تری استفاده گردد.

  4. کاربردها: توجه کنید که "تف" به لحاظ معنایی در برخی موقعیت‌ها ممکن است ناپسند یا غیرمناسب باشد و باید دقت شود که در چه متنی استفاده می‌شود.

  5. جناس و تشبیه: این کلمه به دلیل سادگی‌اش، می‌تواند در شعر یا ادبیات به عنوان جناس یا تشبیه مورد استفاده قرار گیرد، که در این حالت باید به زیبایی و مفهوم آن توجه کرد.

به طور کلی، در نگارش هر کلمه‌ای، توجه به زمینه و سبک نگارش بسیار اهمیت دارد، و برای کلمه "تف" هم این قضیه صادق است.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "تف" در جملات آورده‌ام:

  1. او با یک تف به روی زمین آبریز کرد.
  2. وقتی از شدت گرما خسته شدم، تفی به سمت دریا انداختم.
  3. معلم توضیح می‌دهد که تف کردن در مکان‌های عمومی غیرقابل‌قبول است.
  4. در جلسه‌ی قبلی، او با تف کردن در صحبت‌های من، نشان داد که بی‌توجهی می‌کند.
  5. بچه‌ها به خاطر تف کردن در دشت، زودتر از پدر و مادرشان به خانه برگشتند.

اگر به مثال‌های بیشتری نیاز دارید یا سؤال دیگری دارید، بفرمایید!


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری