جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: تم . [ت َ ] (اِ) آفتی است که در چشم پیدا می شود مانند پرده و آن را به عربی غشاوه گویند. (برهان ) (آنندراج ) (از انجمن آرا) (از فرهنگ رشیدی ) (از ناظم الاطباء). ویا کدورت جلیدیه که آب مروارید نیز گویند. (ناظم الاطباء). مجازاً بمعنی تاریکی و سیاهی آید. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). اوستا تمه (تاریکی )، پهلوی توم ، پهلوی وندیداد تومیک ، هندی باستانی تامس (تاریکی )، افغانی تورتم (تاریکی ). (حاشیه ٔ برهان چ معین ) : و سپیدی و تم از چشم ببرد چون در چشم کشند. (الابنیه عن حقایق الادویه ). میان هوا جای جای ابر و نم چو افتاده بر چشم تاریک تم . اسدی . ز بس گرد، چشم جهان تم گرفت ز بس کشته ، پشت جهان خم گرفت . اسدی . روی آفاق بمن خوب نماید به تو زشت دیده ٔ خلق ز من نور فزاید ز تو تم . اسدی . ای کحل کفایت توبرده از دیده ٔ آخرالزمان تم . خاقانی . هرکه را دوست براند تو مخوان گرنه در چشم وفای تو تم است . خاقانی . گلستان جان آرزومند آبست از آن دیده را هیج بی نم ندارم .... از آنگه که خاک درت سرمه کردم به چشم سعادت درون ، تم ندارم . خاقانی . این سبب را من معین گفتمی گر نبودی چشم فهمت را تمی . مولوی (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). نرگس نشان سروری اندر جبین تو بیند اگرچه در بصرش علت تم است . ابن یمین . || در کردی بمعنی مه و میغ آمده ... و تما بزبان قمی بخاری است که از غذا برخیزد ... (حاشیه ٔ برهان چ معین ) : چو برق روشن و خوب است در سخن معنی برون ز معنی دیگر بخار و باد و تم است . ناصرخسرو (دیوان ص 89). مرحوم دهخدا در حواشی و ملاحظات دیوان ناصرخسرو ص 634 آرد: «کلمه ٔ تم را در ذیل بمعنی غبار گرفته اند. در فرهنگها این کلمه بمعنی غبار مطلق نیامده مگر کلمه ٔ غشاوه و پرده ٔ چشم را به غبار ترجمه کنیم ، آن وقت هم مخصوص چشم خواهد بود. در عربی هم معنیی نمی دهد که در این جای بکار آید. دوست فاضل من آقای رشید یاسمی می گوید تم در زبان کردی بمعنی مِه و میغ است . اگر فرض کنیم در قدیم این معنی برای تم متداول بوده است در اینجا بی مناسبت نخواهد بود». || پرده و پوشش . (ناظم الاطباء). 1- زمينه، مايه، مطلب، مضمون، درونمايه، موضوع، مبحث
2- ملودي اصلي theme سمة tema thème thema tema tema
کلمه "تم" در زبان فارسی به معنای "موضوع" یا "درونمایه" است و در متون ادبی و هنری به کار برده میشود. از لحاظ نگارشی، قواعدی که باید در استفاده از این کلمه رعایت شود به شرح زیر است:
نوشتار صحیح: "تم" به صورت صحیح باید همینگونه نوشته شود و از املای نادرست آن پرهیز شود.
کاربرد: این کلمه بیشتر در متون ادبی، هنری، موسیقی و شعر به کار میرود. بنابراین در بسترهای رسمی و علمی نیز ممکن است استفاده شود، اما با توجه به زمینه.
تطابق معنایی: "تم" باید در جملات به گونهای به کار رود که با مفاهیم دیگر متن سازگاری داشته باشد. به عنوان مثال، در جملات مرتبط با نقد ادبی یا تحلیل آهنگ میتوان از آن استفاده کرد.
نقطهگذاری: اگر کلمه "تم" در جملات استفاده شود، باید اصول نقطهگذاری، مانند استفاده از کاما یا نقطه، رعایت شود.
جایگزینی با مترادفها: در بعضی موارد ممکن است بتوان از مترادفهای "موضوع"، "محتوا" یا "درونمایه" به جای "تم" استفاده کرد، بسته به سیاق متن.
در کل، رعایت قواعد نگارشی در استفاده از "تم" میتواند به بیان بهتر و ارتباط مؤثرتر کمک کند.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "تم" در جمله آورده شده است:
تم این فیلم بسیار جذاب و هیجانانگیز بود.
در جشن تولد، تم رنگین کمانی انتخاب شد.
برای پروژهام، تم علمی-تخیلی را انتخاب کردم.
دخترم تم صورتی برای اتاقش میخواهد.
این کتاب در مورد تمهای فلسفی و اجتماعی نوشته شده است.
اگر نیاز به مثالهای بیشتری دارید، لطفاً بفرمایید!