جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

wearing  |

تن نهادن

معنی: تن نهادن . [ ت َ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) تن دادن . (آنندراج ). دل نهادن . رضا دادن . تسلیم شدن . خود را آماده ساختن .
- تن اندر کاری نهادن ؛ آماده ٔ کاری شدن با همه ٔ مخاطرات و زیانهایش . توطین : و همه ٔ عجم تن اندر کارزار کردند و دفع عرب نهادند. (مجمل التواریخ از یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
- تن بر مرگ نهادن ؛ مهیای آن شدن . استبسال .
- تن به چیزی نهادن ؛ رضا دادن بدان . قبول آن : تن به بیچارگی و گرسنگی بنه و دست پیش سفله مدار. (گلستان ).
تن به دود چراغ و بیخوابی
ننهادی هنر کجا یابی ؟
اوحدی .
- تن پیش نهادن ؛ آماده ٔ خطر شدن : ... از دست وی عملی کرد و مالی ببرد و تن پیش نهاد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 413).
- تن در چیزی نهادن ؛ تسلیم آن شدن . به آن رضا دادن . قبول کردن آن :
نه مر خویشتن را فزونی دهد
نه یکباره تن در زبونی نهد.
(گلستان ).
... ادامه
739 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 560
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
wearing
عربی
مرهق | مجهد , معد للبس , يلبس

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری