tannas |

تنمص

معنی: تنمص . [ ت َ ن َم ْ م ُ ] (ع مص ) کسی را فاکردن زن تا موی از روی وی برکند. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). خود را به موی چیدن دادن ، منه الحدیث : لُعِنَت النامصة و المتنمصة؛ ای المزینة و المتزینة. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (آنندراج ). به بند گرفتن زن موی پیشانی را برای برکندن آن . (از اقرب الموارد). || چرانیدن چارپا گیاه تر را. (از اقرب الموارد).

... ادامه

449 | 0

نمایش تصویر

اطلاعات بیشتر واژه

آواشناسی:

منبع: لغت‌نامه دهخدا

معادل ابجد: 580

شمارگان هجا:

دیگر زبان ها

انگلیسی

tannas

عربی

التاناس

فرم ورود

آدرس بخش انتخاب شده

رویداد ها - امتیازات

زیر مجموعه ها

سوالات متداول

تنمص

معنی کلمه تنمص

معنی واژه تنمص

تنمص

اطلاعات بیشتر واژه

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام

تبلیغات توضیحی

تبلیغات موضوعی

تبلیغات تصویری