جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

tah
bottom  |

ته

معنی: ته . [ ت َه ْ ] (اِ) زیر و پایین را گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء) :
ز شرم دایه سر در ته فکنده
زبان بسته ز پاسخ ، لب ز خنده .
(ویس و رامین ).
آقای دکتر معین آرد: معنی نخست آن (ته ) خالی است از اوستائی «توسن » (خالی شدن )، پهلوی «توهیک » (تهی و خالی )، هندی باستانی «توچ هیه » ، سانسکریت «توچه » (خالی )، بلوچی «توسگ » ،«توسغ» (خاموش شدن ، رها شدن )، «توسغ» خاموش شدن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). || غور و قعر و جزء درونی . (ناظم الاطباء). تک . قعر. غور. بن . فرود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
بر اوج چو پرواز کنم از نظر تیز
بینم سر موئی هم اگر در ته دریاست .
ناصرخسرو.
هفت هزار سال پیش از آدم سنگی از لب دوزخ رها گردید، امروز به ته دوزخ رسیده است . (قصص الانبیاء ص 7).
در آن چاهم افکند گردون دون
که از ژرفی آن چاه را ته نبود.
مسعودسعد.
بی طلب زنهار بر خوان کسی مهمان مشو
گوهر بی قیمتی ریگ ته دندان مشو.
صائب .
- از ته ؛ از بیخ . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
- ته آب ؛ قعر آب . (ناظم الاطباء).
- ته بساط ؛ آخرین موجودی . آخرین مال کالای مانده .
- ته بندی کردن ؛ پیش از وقت مقداری خورده بودن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
- ته تغاری ؛ فرزند آخر در پیری . (یادداشت ایضاً).
- ته چیزی را بالاآوردن ؛ خوردن و صرف کردن تمام آن . (یادداشت ایضاً).
- ته چین ؛ نوعی پلو که با گوشت بره پزند.
- ته دل . رجوع به همین کلمه شود.
- ته دیگ ؛ برنج خشک شده و بهم فشرده ای که پس از طبخ برنج در ته دیگ حاصل آید.
- ته رنگ ؛ بقیه ٔ رنگی که بشده است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
- ته نشین ؛ رسوب .
- ته و توی چیزی ؛ عمق آن : ته و توی کاری را درآوردن بالتمام ؛ از جزئیات آن آگاه شدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
- کفگیر به ته دیگ خوردن ؛ کنایه از تمام شدن هستی و دارائی و قدرت است .
- امثال :
ما ریگ ته جوئیم ، شما آب روان ؛ کنایه از ثبات و پایداری گوینده و بی ثباتی و زودگذری شنونده است .
|| پایان چیزی و مایه و اصل از اینجاست که گویند فلانی ته ندارد؛ یعنی بی مایه و بی اصل است و ته کار. اصل کار. (از آنندراج ). بن و اصل . (ناظم الاطباء) :
نیستی خس که ز هر باد به جولان آئی
مرو ازجا، بنشین باقر و، پیش آر تهی .
باقر کاشی (از آنندراج ).
|| به معنی طاق هم هست که در مقابل جفت باشد. (برهان ) (از آنندراج ). طاق و فرد و تک . (ناظم الاطباء). رجوع به تک شود. || زنگی که بر روی تیغ و شمشیر و امثال آن بهم رسد. (برهان ) (از آنندراج ). زنگ تیغ و شمشیر و جز آن . (ناظم الاطباء). || تا و لای را نیز گفته اند. (برهان ) (ازآنندراج ). تاه و لای و چین . (ناظم الاطباء). رجوع به تاه شود.
... ادامه
546 | 0
مترادف: 1- بن، بيخ، ريشه 2- پس 3- بنياد 4- ژرفنا، عمق، قعر 5- آخر، انتها، پايين، زير، منتهااليه
متضاد: رو، سر
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [قدیمی]
مختصات: (تَ) (اِ.)
الگوی تکیه: S
نقش دستوری: قید
آواشناسی: tah
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 405
شمارگان هجا: 1
دیگر زبان ها
انگلیسی
bottom | base , butt , stub , bed , extremity , fundament , heel
ترکی
alt
فرانسوی
bas
آلمانی
unten
اسپانیایی
abajo
ایتالیایی
metter il fondo a
عربی
قاع
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "ته" در زبان فارسی معانی و کاربردهای مختلفی دارد و به همین دلیل قواعد نگارشی و نحوی مربوط به آن نیز متفاوت است. در زیر به برخی از نکات پیرامون استفاده از این کلمه پرداخته می‌شود:

  1. معنی و کاربرد:

    • "ته" به معنای پایین یا انتهای چیزی است. مثلاً در جمله "ته ظرف خالی است" به انتهای ظرف اشاره دارد.
    • همچنین "ته" در اصطلاحات مختلف مانند "ته‌دیگ" (پایین‌ترین قسمت برنج پخته شده) نیز به کار می‌رود.
  2. جداسازی از کلمات دیگر:

    • "ته" معمولاً به صورت جدا نوشته می‌شود، مگر در ترکیب‌هایی که به‌عنوان یک واژه واحد شناخته می‌شوند. به عنوان مثال: "ته‌دیگ".
  3. نوشتار صحیح:

    • در متن‌های رسمی و ادبی، حتماً به شکل صحیح کلمه "ته" را در جملات و عبارات به کار ببرید و از غلط‌های نوشتاری خودداری کنید.
  4. نقش دستوری:

    • "ته" می‌تواند به عنوان اسم به کار رود و می‌تواند در جملات به عنوان مفعول یا جزء جمله قرار گیرد.
  5. پیشوندها و پسوندها:
    • در ترکیبات کلامی، ممکن است این کلمه با پسوندها یا پیشوندهای مختلف تلفیق شود، مثل "ته‌دیگ" یا "ته‌نشین".

در نهایت، برای به‌کارگیری بهترین شیوه‌ها و قواعد نگارشی در زبان فارسی، توجه به بافت و موضوع جملات بسیار حائز اهمیت است.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "ته" در جملات ارائه می‌دهم:

  1. تهِ چای را بچش و ببین که آیا شیرین است یا نه.
  2. می‌توانی کتاب‌ها را در تهِ قفسه بگذاری تا جا باز شود.
  3. تهِ دریا همیشه خنک‌تر از سطح آن است.
  4. بچه‌ها در تهِ پارک مشغول بازی هستند.
  5. من همیشه تهِ روز یک راهی برای استراحت پیدا می‌کنم.

اگر نیاز به مثال‌های بیشتری دارید یا موضوع خاصی مد نظر شما است، لطفاً بفرمایید.


واژگان مرتبط: پایین، زیر، کف، پا، کشتی، پایه، پایگاه، اساس، بنیاد، مبنا، ته قنداق تفنگ، بیخ، کپل، بشکه، هدف، ته چک، کنده، ریشه، ته سیگار، ته سوش، بستر، رختخواب، باغچه، فراش، نهایت، شدت، غایت، حد نهایی، پی، پاشنه، پاشنه جوراب، عقب، پشت سم، پاهای عقب

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری