جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

to[w]jih
justification  |

توجیه

معنی: توجیه . [ ت َ ] (ع مص ) روی فراگردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). روی فا چیزی کردن . (زوزنی ). روی سوی کسی کردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). گردانیدن روی بسوی چیزی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ): وجهت الیک توجیهاً؛ روی آوردم بتو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) :
بنده رااز تو سوءالیست به توجیه سؤال
نکند مردم پاکیزه سیر جز تکریم .
سعدی .
|| کسی را گسیل کردن به کاری . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد): وجهته فی حاجة و وجهت الیها کذلک ؛ گسیل کردم او را به حاجتی و فرستادم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || و فی المثل : وجه الحجر وجهة ما له ُ (بالنصب و الرفع)؛ ای تدبیر امر کن به روشی مناسب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به اقرب الموارد شود. || بزرگ و باقدر گردانیدن ، یقال : وجه الامیر زیداً. (منتهی الارب ) (از آنندراج )(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || چیزی بر یک نسق کردن . (تاج المصادر بیهقی ). بر یک روش گرداندن چیزی را. (ناظم الاطباء). || بر یک روش کردن باران زمین را. || مایل به شمال نشاندن نخله را تا راست گرداند آنرا باد شمال . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || مائل شدن دست و پاهای اسب یا نزدیکی تندی پس سم و پی پای و دست به سمها. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || نخست برآمدن هر دو دست اسب کره از شکم مادر وقت زادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بیرون رویه میل کردن سم ستور. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || نیک بیان کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || پیچیدگی است در هر دو بند دست . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). از عیبهای خلقیه ٔ اسب است . رجوع به صبح الاعشی ج 2 ص 26 شود. || (اصطلاح بدیع) سخنی گفتن که محتمل دو معنی بود چنانکه کسی درباره ٔ خیاطی یک چشم گفت :
خاط لی عمروقبا
لیت عینیه سوا.
که محتمل است از مساوی بودن هر دو چشم ، کور بودن و یا بینا بودن را اراده کرده باشد. (از تعریفات جرجانی ). رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود. || ایراد کلام بر وجهی که کلام خصم بدان مندفع گردد. و گفته اند بر وجهی که منافی کلام خصم باشد. (از تعریفات جرجانی ). رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود. || بیان نیک و توضیح و تفسیر و دلیل و حجت . (ناظم الاطباء). تعبیر کردن . معنی کردن . تأویل کردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || ترتیب حساب و حواله ٔ برات دیوانی . (ناظم الاطباء). ج ، توجیهات : و اسم توزیعات و علاوات و سمت توجیهات و محالات و رسم تحصیصات و حوالات حذف و محو کنند. (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 140). رجوع به ترکیبهای این کلمه شود. || (اِ) (اصطلاح عروض ) در شعر حرفی است که قبل حرف رَوی ّ در قافیه ٔ مقیدواقع شود و آن را بهر حرف و حرکت که خواهند تغییر دهند، کقول امری ءالقیس :
«انی أفِرّ» مع قوله «صُبُرْ» و «الیوم ُ قَرّ».
و قیل التوجیه اسم لحرکاته و اما الحرف فیسمی الدخیل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شمس قیس آرد: حرکت ماقبل رَوی ّ ساکن است و رَوی ّ ساکن را مقید خوانند یعنی از حرکت بازداشته چنانکه :
زهی بقاء تو دوران ملک را مفخر.
راء رَوی ّ است و حرکت خاء توجیه و این حرکت را ازبهر آن توجیه خواندند که حرف رَوی ّ را در دو حالت مختلف ، دو روی است . اگر مقید است روی او سوی ماقبل خویش است و اگر مطلق است روی او سوی مابعد خویش است ، پس حرکت ماقبل رَوی ّ مقید توجیه اوست سوی ماقبل ... و اختلاف توجیه بهیچ حال جایز نباشد و پیش از این گفته ایم که چون رَوی ّ موصول باشد حرکت ماقبل آن را توجیه نخوانند... (المعجم فی معاییر اشعار العجم چ دانشگاه صص 204-205).
... ادامه
712 | 0
مترادف: 1- تبيين، تشريح، توضيح، شرح 2- موجهسازي 3- دليلتراشي 4- رويآوري 5- روي آوردن
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم مصدر) [عربی: تَوجیه]
مختصات: (عا.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: towjih
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 424
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
justification | explanation , rationalization , vindication
ترکی
meşrulaştırma
فرانسوی
justification
آلمانی
rechtfertigung
اسپانیایی
justificación
ایتالیایی
giustificazione
عربی
مبرر
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "توجیه" در فارسی به معنای دلیل یا علت برای توجیه یک عمل، رفتار یا یک وضعیت است. در زیر به چند نکته مربوط به قواعد نگارشی و استفاده این واژه پرداخته می‌شود:

  1. نحوه نگارش: "توجیه" به طور صحیح به همین شکل نوشته می‌شود و از نظر املایی نیاز به تغییر ندارد.

  2. جنس کلمه: "توجیه" یک اسم است و معمولاً به عنوان مفعول یا مفعول به کار می‌رود.

  3. اسم مرکب: این واژه می‌تواند جزئی از عبارات و ترکیبات باشد. به عنوان مثال:

    • توجیه منطقی
    • توجیه اخلاقی
  4. افعال مرتبط: افعالی که می‌توان با "توجیه" به کار برد، عبارتند از: توجیه کردن، توجیه شدن.

  5. توجه به بافت: هنگام به کار بردن این کلمه، توجه به نوع بافت و زمینه‌ای که در آن استفاده می‌شود ضروری است؛ چرا که ممکن است معانی متفاوتی در موقعیت‌های مختلف داشته باشد.

  6. نحوه استفاده: در جمله‌سازی و کاربردهای مختلف:
    • "او برای تأخیرش توجیه قابل قبولی ارائه نداد."
    • "نیاز به توجیه منطقی برای این تصمیم وجود دارد."

این نکات می‌تواند به استفاده صحیح و مؤثر از کلمه "توجیه" در نوشتار کمک کند.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در زیر چند مثال از کلمه "توجیه" در جملات مختلف آورده شده است:

  1. برای تأخیرش در جلسه، به دنبال یک توجیه منطقی بود.
  2. معلم از دانش‌آموزان خواست تا توجیهی برای نمره‌های پایین خود ارائه دهند.
  3. توجیه رفتارهای نادرست همیشه کار آسانی نیست.
  4. او تلاش کرد تا توجیه مناسبی برای تصمیم خود بیابد.
  5. توجیه‌های اقتصادی این پروژه باعث جلب نظر سرمایه‌گذاران شد.

اگر نیاز به مثال‌های بیشتری دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری