جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: توز. (اِ) به معنی تاخت و تاراج است . (برهان ). تاخت و تاراج و غارت و یغما و حمله و هجوم . (ناظم الاطباء). تاخت و تاز. (فرهنگ جهانگیری ). || پوست درختی است که بر کمان و زین اسب و امثال اینها پیچند. (برهان ) (از غیاث اللغات ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). پوست درخت که بسیار نازک و شبیه به کاغذ باشد. (ناظم الاطباء). پوست درخت توز که بر کمان پیچندو در هندوستان مرکزی ، در قدیم کتابت نیز می کرده اند و حتی بر آن پوست ها کتاب می نوشته اند و نام چنین کتابها «پوتی » بوده است . پوست درخت خدنگ است . پیشینیان چون کاغذ امروزین بر آن می نوشته اند ...چنانکه کتب یافت شده در جی اصفهانک بر توز نوشته بود. پوست زردفام درخت حور رومی است که بر کمان و زین و امثال آن پیچند. (از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا). ابن الندیم نویسد: قال ابومعشر فی کتاب اختلاف الزیجات : ان ملوک الفرس بلغ من عنایتهم بصیانة العلوم ... ان اختار و الها من المکاتب اصبرها علی الاحداث ... لحاء شجر الخدنگ و الحاؤه یسمی التوز. (الفهرست ص 334). پوست درخت خدنگ است و آن پوستی است که کمانها و سپرها را بدان می پوشیدند و آن پوست را توز می نامیدند. ابن الندیم در باب انواع کاغذ گوید: برای آنکه نوشته جاودان بماند در روی توز که کمانها را بدان پوشند چیزی می نوشتند. درخت خدنگ همان است که از آن تیر خدنگ و زین خدنگ را می گرفته اند پس پوست آن بجای کاغذ و نیز برای پوشیدن روی کمان و سپر و زین اسب بکار میرفته است و از الیاف آن پارچه ای می بافته اند که توزی خوانده می شده است و آن از لباسهای تابستانی بوده است مانند کتان . یاقوت حموی اشتباه می کند که اسم این پارچه را از اسم شهر توز (توژ، توچ ) در خوزستان مشتق میداند... (حاشیه ٔ برهان چ معین ). و توز را که گفته شد پوست درختی است و بر کمان و گلوی تیر کشند، به رنگ زرد است و به قوت مانند ابریشم که به آسانی پاره نگردد. (انجمن آرا) (آنندراج ). توز را به هندی بهوج پتر گویند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : دو ابرو بسان کمان طراز برو توز پوشیده از مشک ناز. فردوسی . روی چون توز کمان گردد مخالف را به غرب گر به شرق اندرکشد خسرو سوی مغرب کمان . فرخی . بدان ، کآن کمان آهن است از درون دگر چوب و توز و پی است از برون . (گرشاسب نامه ). ز زنجیر بر وی زهی ساختند ز گردش پی و توز پرداختند. (گرشاسب نامه ). نپوشد جز بدو عالم ، ز خز و توز پیراهن نگردد جز که از خورشید، برسوده گریبانش . ناصرخسرو. پیراهنم از خون آب دیده چون توز کمانست و من کمانم . مسعودسعد. بهرام کمان را با استخوان یار کرد و بر تیر چهارپر نهاد و کمان را توز پوشید. (نوروزنامه ٔ منسوب به خیام ). تا قامت چون تیر مرا بینی در خاک چفته شده و خشک چو بی توز کمانی . سنائی . چون کمان با پشت گوژ و زردرخساره چو توز تافته تن چون زه و چون تیر بگشاده دهان . عبدالواسع. توز کمان شد بشکل آینه گون برگ سبز تا سپر زرنگار حربه کشد از کمان . مجیر بیلقانی . از پی تیر بلور انداختن توز رنگین بر کمان کرد آفتاب . خاقانی . و هلال از میان سپر ناخج زرین برافراخت و به چوگان مزعفرگوی سیم اندود... و مهره ٔ سیماب گونش از کمان زر و توز بینداخت . (تاج المآثر). در کمان سپید توز نهاد بر سیاه اژدها کمین بگشاد. نظامی . حقه پشتی نعوذ باﷲ کوز چون کمانی که برکشند ز توز. نظامی . کمانی برآراست از پشت کوز پی و استخوان گشته همرنگ توز. نظامی . چون کمان در شست آورد و تنت چون توز کرد بس عجب باشد ترا درجعبه گر تیری درست . عطار. تیر بالاش چون کمان شد کوز بر کمان کهن برآمد توز. امیرخسرو. پر از کتب اوائل و متقدمان بر پوست توز به زبان و لغت پارسی . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 16). رجوع به دزی ج 1 صص 154-155 شود. freight شحن، نقل، حمل بالبضائع، حمولة، شحنة، رسم أو اجرة الشحن، عبوة tuz tuz tuz tuz tuz
شحن|نقل , حمل بالبضائع , حمولة , شحنة , رسم أو اجرة الشحن , عبوة
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "توز" در زبان فارسی به معنی "درخت کوچک" یا "چوب" است و میتواند در بعضی از لهجههای فارسی به معانی دیگر نیز اشاره کند. اما در مورد قواعد نگارشی، به چند نکته توجه کنید:
نقطهگذاری: اگر کلمه "توز" در وسط جمله استفاده میشود، باید به قواعد نقطهگذاری توجه کرد. اگر به عنوان اسم خاص یا عام استفاده شود، معمولاً نیازی به علامت خاصی ندارد جز اینکه در پایان جمله قرار گیرد.
نحوه استفاده: این کلمه میتواند به صورت مفرد یا جمع (توزها) استفاده شود. در جملات، باید به تناسب با دیگر کلمات و جمله توجه کنید.
تلفظ صحیح: در نوشتار فارسی، بهتر است املای صحیح و تلفظ مناسب کلمات رعایت شود. "توز" باید به شکلی نوشته و تلفظ شود که با گویش مردم منطقه متناسب باشد.
ترکیب با سایر کلمات: میتوان از "توز" در ترکیب با دیگر واژهها نیز استفاده کرد. مثلاً "توزک" یا "توزکها" که به طور خاص به نوع خاصی از درختان کوچک اشاره دارد.
اگر سوال خاصی در مورد کاربرد یا نگارش این واژه دارید، لطفاً بیشتر توضیح دهید تا بتوانم بهتر کمک کنم!
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "توز" در جملات ارائه میشود:
توز در زبان محلی به معنی "گلابی" است.
بچهها در باغ توز جمع شده بودند و به بازی مشغول بودند.
من از توز تازهای که خریدهام، خوشم میآید.
در فصل تابستان، توز به عنوان یکی از میوههای محبوب شناخته میشود.
اگر نیاز به مثالهای بیشتری دارید یا موضوع خاصی مد نظر شماست، لطفاً بفرمایید.