جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

encomium  |

ثناء

معنی: ثناء. [ ث َ ] (ع اِ) آفرین . سخن نیکو. کلام جمیل . تمجید. تعریف . تحسین :
ز دیدار رستم بجا ماندند
ز دورش فراوان ثنا خواندند.
فردوسی .
حسن سلیمان پیش امیر آمد و خدمت کرد و از لفظ عالی ثنا شنید و پس بخیمه ٔ طاهر آمد و طاهر ثنای بسیار گفتش . (تاریخ بیهقی ).
محال باشد اگر مر کریم را بطمع
ثنای بی خردان و لئام باید کرد.
ناصرخسرو.
چو تو ز جهان یافتی بقا را
پس چون که جهان در خور ثنا نیست .
ناصرخسرو.
اگر بر خاک افلاطون بخوانند
ثنا خواند مرا خاک فلاطون .
ناصرخسرو.
دلخواه تر ثناها آن است که بر زبان گزیدگان و اشراف رود.(کلیله و دمنه ). شیر... جوابهای نیکو و ثناهای بسیار فرمود. (کلیله و دمنه ). چون بخواند همگان خیره بماندند و برزویه را ثناها خواندند. (کلیله و دمنه ). || مدح . مدیحه . وصف بمدح . منقبت . ستایش بمدح باشد یا ذم یا خاص است به مدح و در فارسی با کردن وهم گفتن و گستردن صرف شود :
زمین بوس کرد و ثنا گسترید
بدانسان که او را سزاوار دید.
فردوسی .
سر نامه کردم ثنای ورا
بزرگی و آئین و رای ورا.
فردوسی .
چو آمد بنزدیک شاه جهان
ثنا کرد بر شاه پیر و جوان .
فردوسی .
دگر نخواهم گفتن همی ثنای و غزل
که رفت یک رهه بازار و قیمت سرواد.
لبیبی .
از پی خرمی باغ ثنا
باز باران جود گشت مقیم .
ابوحنیفه ٔ اسکافی (از گنج بازیافته ص 99).
ور گفتم اهل مدح و ثنا آل مصطفی است
چون زی شما سزای جفا و هجا شدم .
ناصرخسرو.
جز پرستنده ٔ یزدان و ثناگوی رسول
تا بوم هرگز یک روز نخواهم که بوم .
ناصرخسرو.
چو نیکی کند با تو بر خویشتن
همی خواند از تو ثناهای خود.
ناصرخسرو.
هر ثنائی که گویم از پس این
تازی و پارسی ترا باشد.
مسعودسعد.
جستن راه خدمت سامیش
جز بوجه ثنا خطا باشد.
مسعودسعد.
اگر مملکت را زبان باشدی
ثناگوی شاه جهان باشدی
ز صد داستان کان ثنای تو است
همانا که یک داستان باشدی .
(از کلیله و دمنه ).
بارها بر سر جمع و ملأ با او ثناها گفته ام . (از کلیله و دمنه ).
شنو دعای مرا پس بخوان ثنای مرا
که نام محتشمان را ثنا کند معروف .
ادیب صابر.
ثنا کنیم ترا و تو بهتری ز ثنا
هر آینه شرف سر فزون بود ز افسر.
ادیب صابر.
پس از این همه مناقب خجلم خجل پشیمان
که ثنای خویش گفتن بود از تهی میانی .
نظامی .
یکی از شعراء پیش امیر دزدان رفت وثنا بر او بگفت . (گلستان سعدی ).
گهر بر آن کس پاشم که در خور گهر است
ثنا مر آن را گویم که در سزای ثناست .
؟
|| حمد. محمدت . شکر. سپاس :
سخاوت نشان گر ثنا بایدت
که بار درخت سخاوت ثناست .
ناصرخسرو (دیوان چ تقوی صص 75-74).
به از بر درخت سخاوت ثنا
بگیتی درختی و باری کجاست
که در جمعات و اعیاد در آن ثناء باری عزاسمه می گویند. (کلیله ودمنه ). سپاس و حمد و ثنا و شکر مرآفریدگار را عزاسمه که خطه ٔ اسلام و واسطه ٔ عقد عالم را بجمال عدل و رأفت ... آراسته گردانید. (کلیله و دمنه ). از تقریر شکر و ثنا... بپرداختند. (کلیله و دمنه ).
هرچ از تو عطا به بنده آید
از بنده بتو ثناست پاداش .
سوزنی .
زبان او را از ثنای خدا وسیف و سنان وی را از غزو با اعدا مهمل گردانید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
خود نه زبان در دهان عارف مدهوش
حمد و ثنا میکند که موی بر اعضا.
سعدی .
تحفه ٔ دولت ابو رشد رشید آنکه فلک
خواهدی تا کند او را ز پی جود ثنا
؟
|| درود :
ثنا باد بر جان پیغمبرش
محمد فرستاده ٔ بهترش .
اسدی .
|| دعا :
پر از مهر دلها زبان پرثنا
که جاوید بادا چنین پادشا.
فردوسی .
قوم از آن خلوت باز گشتند با ثنا و دعا که خواجه را گفتند. (تاریخ بیهقی ). همه خواجه احمد را ثنا گفتند و وی را بدرود کردند. (تاریخ بیهقی ). گاو دعا و ثنا کرد. (کلیله و دمنه ).
از چو من کس در این چنین جائی
چه بود نیز جز دعا وثنا.
|| ذکر جمیل . ذکر حسن : و ثواب و ثناء آن ایام میمون ملک را مدخر شود. (کلیله و دمنه ). ج ، اثنیه . || روشنائی . || مهتر. || در نزد محدثین مخفف ورمز؛ حدّ ثنا. || و صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: ثناء. بالمدّ هو ذکر ما یشعر بالتعظیم و قد یطلق علی الاتیان بما یشعر بالتعظیم . فقیل انّه حقیقة فیهما. و قیل فی الاول فقط و اما فی الثانی فمجاز مشهور. کذا ذکر عبدالعلی البیرجندی فی حاشیة الچغمینی .والمعنی الثانی اعم لاختصاص الاول باللسان بخلاف الثانی و المعتبر عندالبلغاء فی الثناء ان یذکر فی النظم ، کما فی جامع الصنایع. فالثناء بمعنی الاول اعم مطلقا من الحمد لانّه عبارة عن ذکر ما ینبئی عن تعظیم المنعم علی قصد التعظیم و الثناء یطلق عن قصد التعظیم . و کذا بالمعنی الثانی لانه اعم من الاول و الاعم من الاعم من الشی ٔ اعم ّ من ذلک الشی ٔ و الثناء بالمعنی الاول اعم ّمن وجه من الشکر لانه عبارة عن فعل ما ینبئی عن تعظیم المنعم بازاء النعمة سواء کان باللسان او بالجنان او الارکان و الثناء مختص باللسان لکنه عام بحیث انّه بازاء النعمة او غیرها مثل نسبة الحمد الی الشکر. فالثناء بالمعنی الاول و کذلک الحمد اعم من الشکر باعتبار المتعلق و اخص باعتبار المورد و الشکر بالعکس : والثناء بالمعنی الثانی اعم ّ مطلقا من الشکر لانه غیر مختص بالنعمة. هکذا یفهم من المطول و حواشیه .
... ادامه
792 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 551
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
encomium | sana
عربی
encomium
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "ثناء" در زبان فارسی به معنای ستایش و تمجید استفاده می‌شود. در مورد قواعد فارسی و نگارشی مرتبط با این کلمه، می‌توان به نکات زیر اشاره کرد:

  1. هجی و تلفظ: کلمه "ثناء" به صورت "ثَنا" با فتحه بر روی "ث" و "ن" تلفظ می‌شود.

  2. نحوه استفاده: این کلمه معمولاً به صورت اسم و در جملات به کار می‌رود. به عنوان مثال:

    • "او همواره مورد ثنای دیگران قرار می‌گیرد."
    • "ثناء خداوند بر بندگان صالحش."
  3. جمع و مفرد: "ثناء" یک اسم غیر قابل شمارش است و به طور معمول به صورت مفرد به کار می‌رود.

  4. ترکیبات: این کلمه می‌تواند در ترکیبات مختلفی به کار رود، مانند "ثناء خدا" یا "ثناء نیکو".

  5. مکانیسم معنایی: "ثناء" معمولاً به همراه صفاتی مانند "نیکو"، "زیبا" و "سزاوار" به کار می‌رود تا مفهوم ستایش را تقویت کند.

  6. نکات نگارشی: در نوشتن این کلمه، توجه به اعراب‌گذاری و فاصله‌گذاری مناسب با دیگر کلمات مهم است.

اگر سوال بیشتری در مورد نگارش، معانی یا استفاده از این کلمه دارید، خوشحال می‌شوم که کمک کنم!


واژگان مرتبط: ستایش

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری