جاسوس گردیدن
licenseمعنی کلمه جاسوس گردیدن
معنی واژه جاسوس گردیدن
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
آواشناسی:
منبع:
لغتنامه دهخدا
معادل ابجد:
418
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
عربی
تجسس | الجاسوس , جاسوس , مراقب , عين , استطلع , راقب , بحث , لمح , رأى , بحث بتدقيق عن , إستكشف سرا , لاحظ