جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: جبن . [ ج ُ] (ع اِ) پنیر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از قطر المحیط). || (مص ) بددلی و ترسندگی . (منتهی الارب ).بددل گردیدن . (آنندراج ). به معنی غردلی یعنی ترسیدن از جنگ . (آنندراج ). ضد شجاعت . فشل . ترس . بیم . پروا. || در اصطلاح اخلاق و روانشناسی ، حالت خاصی است که بر قوه ٔ غضبیه ٔ نفس حاصل میشود و از هر کار شایسته و ناشایستی خودداری میکند. در نفائس الفنون چنین آمده : طرف تفریط شجاعت است و آن حذر کردن است ازچیزی که حذر از آن محمود نباشد. (نفائس الفنون ). جرجانی گوید: هی هیئة حاصلة للقوة الغضبیة بها یحجم عن مباشرة ما ینبغی و ما لاینبغی . (تعریفات جرجانی ). جُبُن . (منتهی الارب ). ترس . و رجوع به این کلمات شود. باك، بزدلي، بيم، ترس، خوف، رعب، محابا، مهابت، هراس شجاعت cowardice, timidity, dismay, poltroonery, pusillanimity, timidness, jaben جبانة، جبنة، جبن خوف، الجبن peynir fromage käse queso formaggio بزدلی، نامردی، ترسویی، کمرویی، حجب، بی میلی، وحشت زدگی، کم دلی، کم جراتی