جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

jadval
table  |

جدول

معنی: جدول . [ ج َدْ وَ ] (ع اِ) نهر خرد. (شرح قاموس ). جوی خرد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). نهر صغیر. (اقرب الموارد) (شرفنامه ). نهر. (غیاث اللغات ). جوی آب . (آنندراج ). ج ، جَداول . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (شرح قاموس ). نهر کوچک .(ناظم الاطباء). جویچه . (یادداشت مؤلف ). جِدوَل . (شرح قاموس ) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) :
پیش حلم و جود تو هرگز نیارد کرد جز
کوه جودی ذرگی دریای قلزم جدولی .
سوزنی .
مهیاکرد پنج ارکان ملت را به چار ارکان
که هریک جدولی بوده ست کز دریای او آمد.
خاقانی .
عمان و محیط و نیل و جیحون
جودی و جری و قاف و ثهلان
هرهشت بر سخا و حلمش
با جدول وخردلند یکسان .
خاقانی .
دوات من ز برون جدول و درون دریاست
نهنک و آب سیاهش عجب بدان ماند.
خاقانی .
پس بر آن سدّ مبارک ده انامل برگشاد
جدولی را هفت دریا ساخت از فیض عطا.
خاقانی .
پر گار بخاک درکشیدی
جدول به سپهر برکشیدی .
نظامی (لیلی و مجنون ).
درک وجدانی بجای حس بود
هر دو در یک جدول ای عم میرود.
مولوی .
|| جوی نه خرد و نه کلان . (یادداشت مؤلف ). || جوی خشک . (مهذب الاسماء، نسخه ٔ خطی ). || طلسم . چون تابلوهای مبتنی بر طلسم در طی ستونهایی نوشته میشده ، جدول به معنی طلسم آمده . (از دزی ). || علم تابلوهای طلسمی یا علم نجوم و تقویم . از آنجا که با «علم الجدول » به معنی علم تابلوهای طلسمی که بر حروف عربی ، سریانی و غیره نوشته میشده ، استعمال شده ، در الف لیل و لیله «الجداول » بهمین معنی یا علم نجوم یا علم احکام نجوم یا فن تألیف تقویم آمده است . (از دزی ). || تابلو. نوشته ای که صفحات آن یا برخی صفحات آن بستونهای متعدد تقسیم شده : و له بصر بصناعة التعدیل و جداول الابراج . (از دزی ). || در تقویم قرطبه ،تابلوی که حاوی اطلاعاتی در باره ٔ هر روز ماه است ، بنام «جدول » خوانده شده هرچند که بستونها تقسیم نشده ،و اطلاعات عمومی که در آخر هر ماه آمده در آنجا با این کلمات شروع میشود: و فی هذا الشهر مما لم ینظم علی الجداول ... (از دزی ). || نوشته ٔ سریع. [شکسته ]. || طناب . || سطر. || طراز. آلتی برای شناختن اینکه سطحی افقی است یا نه . (از دزی ). || بمجاز، افزار معروف آهنی است که بدان خطوط کشند. (از آنندراج ). مجازاًقلم آهنی خط کش را هم جدول گویند. (فرهنگ نظام ). || مجازاً، به معنی خطوط شنگرف و غیره که گرد صفحه کشند. (غیاث اللغات ، از مدار و کشف ). خطوط که بر کتاب کشند. (آنندراج ). خطی که بر کاغذ کشند راست نوشتن را. خط که بر کاغذ و جز آن کشند زینت را یا نوشتن حساب و جز آن را. (یادداشت مؤلف ) :
ز منع بوسه عیان شد که خط لاله رخان
بگرد مصحف رخسار جدول قرق است .
تأثیر.
|| خطوط متوازی و متقاطع که منجمین در حرکات کواکب ایراد کنند. (ناظم الاطباء) : از جمله وضعهای او جدولی است که در معرفت اوایل شهورعرب استخراج کرد. (جهانگشای جوینی ). || شکلی است که از رسم خطوط متوازی و متقاطع بر رویهم حاصل شود و مسائل علمی را به اختصار دربر داشته باشد و بتوان بیکبار بر آن اطلاع یافت . در تداول جدید، شبکه ای مربعکه از رسم خطوطی متوازی و متقاطع حاصل آید و قضایای علمی را به اختصار شامل باشد. مانند جدول کلیات در منطق و جدول ضرب در حساب و جدول صفت مشبهه در نحو و جدول طبقه بندی علوم در متدلژی . (از المنجد) (ذیل اقرب الموارد). بطورکلی جدول به این معنی در رشته های مختلف علوم به کار میرود و بخصوص در هیئت و نجوم از دیرباز معمول بوده است و غرض از آن تسهیل امر تفهیم مسائل این علوم برای طالبان بوده است و نمونه های بسیاری از این جداول را میتوان در کتاب التفهیم بیرونی یافت . و پاره ای از جداول را که شهرت جهانی دارد در جای خود می آوریم :
لاجرم چون ستاره راست رود
نتواند که کج رود جدول .
سعدی .
تو راست باش تا دگران راستی کنند
دانی که بی ستاره نرفته ست جدولی .
سعدی .
ز بس تحرک پرگار تیغ و جدول رمح
به پرنیان هوا مرتسم شود اشکال .
طالب .
نیکی آموز از همه وزکم ز خود آخر چه عیب
راستی در جدول زرگر ز چوبین مسطر است .
جامی .
- جدول آب ؛ آن جوی که دارای آب باشد :
چمن چون بیاضی بود بی عدیل
در او جدول آب نهر طویل .
اشرف (ازآنندراج ).
- جدول الامر ؛ به معنی استقامت و راست شدن کار است . یقال : استقام جدول القوم ؛ اذا انتظم امر هم کالجدول . اذا اطرد وتتابع جریه . (اساس ، اقرب الموارد).
- جدول داوران بنی اسرائیل ؛ جدول داوران و مدت داوری هریک از ایشان :
اسم . رها نمودن اسرائیل از. مدت حکومت .
عتنیثل شهریار آرام النهرین . 40 سال .
اهود. عجلون شهریارموآب . 80 سال .
شمجر. فلسطینیان . معین نیست .
دبوره و باراق . یابین پادشاه کنعان . 40 سال .
جدعون . زبح و صلمناع . 40 سال .
مدیانیان . ______________ 40 سال
ابی مالک . ______________ 3 سال .
تولع. ______________ 24 سال .
یائیر. ______________ 22 سال .
یفتاح . بنی عموّن . 6 سال .
ابصان . ______________ 7 سال .
ایلون . ______________ 10 سال .
عبدون . ______________ 8 سال .
شمشون . فلسطینیان . 20 سال .
عالی کاهن . ______________ 40 سال .
سموئیل نبی . فلسطینیان . 12 سال .
(از قاموس کتاب مقدس ).
- جدول ذهب ؛ تذ
هیب یک کتاب . (از دزی ).
- جدول فرع ؛ اصطلاحی است بانکی که برای نشان دادن ارقام موجودی و پول در جریان و جز آن بکار میرود.
- جدول فیثاغورث ؛ همان جدول ضرب است که بفیثاغورس منسوب میدارند. رجوع به جدول ضرب شود.
- جدول لقیاس الزوایا ؛ آلتی چوبی یا فلزی متحرک مانند خطکش که برای اندازه گیری زاویه بکار می رود. (از دزی ).
... ادامه
1001 | 0
مترادف: 1- طرح، نمودار 2- جو، جويبار، نهر
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [عربی]
مختصات: (جَ وَ) [ ع . ] (اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: jadval
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 43
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
table | chart , schedule , list , diagram , tableau , kerb
ترکی
masa
فرانسوی
tableau
آلمانی
tisch
اسپانیایی
mesa
ایتالیایی
tavolo
عربی
جدول | طاولة , منضدة , قائمة , تربيزة , تصنيف , تربيزة المكوة , لائحة , لعبة النرد , وضع على جدول الأعمال , أعد المائدة , جلس على المائدة , أجل , صنف
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "جدول" در زبان فارسی دارای قواعد نگارشی و کاربردی خاصی است. در زیر به چند نکته در این زمینه اشاره می‌کنم:

  1. نوشتار: کلمه "جدول" به صورت "جدول" نوشته می‌شود و به هیچ عنوان نباید دچار تغییر فونت یا شکل خاصی شود.

  2. نوع کلمه: "جدول" اسم است و به معنی یک ساختار دو بعدی است که به طور معمول برای نمایش داده‌ها یا اطلاعات به کار می‌رود.

  3. جمع‌سازی: جمع "جدول" به صورت "جدول‌ها" (غیررسمی: جدوال) است. در استفاده از جمع، حتماً از "ها" در انتها استفاده شود.

  4. کاربرد در جملات:

    • مثال: "جدول زمانبندی پروژه را بررسی کنید."
    • توجه داشته باشید که "جدول" می‌تواند به عنوان فاعل، مفعول و یا در سایر نقش‌های دستوری به کار رود.
  5. استفاده از علائم نگارشی: در نوشتن جملات، در صورت نیاز به استفاده از "جدول" در وسط جمله، باید علائم نگارشی مانند کاما یا نقطه ویرگول در نظر گرفته شود.

  6. توجه به زمینه: "جدول" می‌تواند در زمینه‌های مختلفی مانند ریاضی، آمار، مدیریت و غیره به کار رود. بنابراین، باید متناسب با زمینه، توضیحات و اطلاعات مربوطه ارائه شود.

این نکات به شما کمک می‌کند تا کلمه "جدول" را به درستی در نوشتار خود به کار ببرید. اگر سوالات بیشتری در این زمینه دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "جدول" در جمله آورده‌ام:

  1. جدول اعداد را با دقت پر کن تا اشتباهی نداشته باشی.
  2. در کلاس ریاضی، معلم یک جدول برای مقایسه اعداد درست کرد.
  3. جدول زمانبندی کلاس‌ها را در Blackboard قرار داده‌اند.
  4. برای نمایش اطلاعات، یک جدول ساده طراحی کردم.
  5. در این جدول می‌توانید میزان تولید هر محصول را مشاهده کنید.

اگر به مثال‌های بیشتری نیاز دارید یا موضوع خاصی مد نظر است، لطفاً بفرمایید!


واژگان مرتبط: میز، فهرست، سفره، لوح، کوهمیز، نگاره، گرافیگ، ترسیم اماری، نقشه، برنامه، برنامه زمانی، جدول زمانی، صورت، سیاهه، شیار، ریز، نما، شکل هندسی، خط هندسی، تابلو، پرده نقاشی، دور نمای نقاشی، زنجیر، لبه پیاده رو، بازداشت، هویزه، عنان

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری