جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: جذل . [ ج ِ ] (ع اِ) بیخ درخت و تنه ٔ آن بی شاخ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تنه و بیخ درخت و غیر اوست بعد از رفتن شاخها. (از اقرب الموارد). بیخ و تنه ٔ درخت و تنه ٔ درخت بی شاخ . (آنندراج ). یقال :انتصب کالجذل . (اقرب الموارد). عادالشیی ٔ الی جذله ؛اَی الی اصله . (اقرب الموارد). ج ، اَجذال و جِذال وجُذول و جُذولَة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (شرح قاموس ) (ناظم الاطباء). || کنده ٔ هیزم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جَذل . (منتهی الارب ) (شرح قاموس ). || بیخ بزرگ درخت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آن چیزی است که بزرگ شده است از بیخهای درخت . (شرح قاموس ). بزرگ شده از ریشه های درخت که قطع شده باشد. (از ذیل اقرب الموارد). جَذل . (منتهی الارب ) (شرح قاموس ). || آنچه بلند شده است مانند شاخهای درخت خرما. (شرح قاموس ). چوبهایی که برسان شاخه ٔ خرما باشند. (از ذیل اقرب الموارد). || چوب خشک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جَذل . (منتهی الارب ) (شرح قاموس ). || جانب نعل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ذیل اقرب الموارد). سوی و کنار نعل . (شرح قاموس ). || سر کوه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ذیل اقرب الموارد) (شرح قاموس ). || آنچه نمایان باشد از کوه . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ذیل اقرب الموارد). آنچه برآمده است از کوه . (شرح قاموس ). ج ، اَجذال . (منتهی الارب ) (شرح قاموس ) (ذیل اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || مال اندک . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). مال قلیل . (ذیل اقرب الموارد). جذل از مال ، کم از اوست . (شرح قاموس ). || کنده که در شترخانه نصب کنند تا شتران گرگین بدان خارند.(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). چوبی است که برپا کرده میشود، از برای گرگین و جربدار. (شرح قاموس ). چوبی است که برای خاراندن جرب دار نصب میشود. (از اقرب الموارد). و از این است مثل عرب : «اناجذیلها المحکک ». (شرح قاموس ) (منتهی الارب ). در اقرب الموارد مثل فوق چنین آمده است : منه قول الحباب بن المنذر«انا جذیلها المحکک و عذیقها المرجب » و هو مثل یضرب لمن یستشفی برأیه و یعتمد علیه . (اقرب الموارد). جذیل در این مثل تصغیر تعظیم است نه تحقیر یعنی منم آن چوبک خاریده شده به او شتر گرگین . (از شرح قاموس ). جذیل مصغر جذل است ، بتصغیر تعظیم یعنی من جذل ایشانم که بعقل من شفا حاصل کنند، چنانکه شتران گرگین . (منتهی الارب ). - جذل رهان ؛ صاحب رهان . (منتهی الارب ) (ذیل اقرب الموارد، از لسان ) (ناظم الاطباء). یعنی صاحب گرو است . (شرح قاموس ). - جذل مال ؛ یعنی او چرب دست است در پرستاری چارپایان . (شرح قاموس ). یقال : فلان جذل مال ؛ اذا کان رفیقاً بسیاسته . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). rug سجادة، بساط، دثار، بطانية، غطاء görkem gloire ruhm gloria gloria
کلمه "جذل" در زبان فارسی به معنای شادابی، سرزندگی یا خوشحالی است. در نگارش این کلمه از نظر قواعد فارسی، نکات زیر را باید در نظر داشته باشید:
تلفظ صحیح: تلفظ این کلمه به صورت "جَذَل" است. توجه کنید که باید دقت کنید حروف آن چگونه بیان میشوند.
استفاده در جمله: این کلمه معمولاً بهعنوان صفت مورد استفاده قرار میگیرد. مثلاً: "او در آن روز چهرهای جذل داشت."
قواعد نگارشی:
کلمه "جذل" به عنوان یک اسم یا صفت در جملات به کار میرود، بنابراین باید با دیگر اجزای جمله هماهنگی داشته باشد.
در نگارش رسمی و ادبی، توجه به استفاده صحیح از کلمات و جملات حائز اهمیت است.
الفاظ مشابه: بهتر است با الفاظی که دارای معانی مشابه هستند آشنا شوید تا بتوانید از آنها در متنها و مکالمات خود بهصورت مناسب استفاده کنید؛ مانند: شادابی، نشاط، و خوشحالی.
اگر سوال خاصی در مورد این کلمه یا دیگر کلمات دارید، خوشحال میشوم به آنها پاسخ دهم.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
۱. در یک روز آفتابی، کودکانی که در پارک مشغول بازی بودند، با جذل و شادی به دنبال هم میدویدند.
۲. بوی خوش گلها و صدای پرندگان، فضایی جذل و دلانگیز را در باغ ایجاد کرده بود.
۳. مهمانی شبانه با موسیقی زنده و پذیرایی خوشمزه، به یک جشن جذل و فراموشنشدنی تبدیل شد.
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر