جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: جرار. [ ج َرْ را ] (ع ص ) بسوی خود کشنده . (غیاث اللغات ، از منتخب و کنز) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). مبالغه ٔ جار. (از اقرب الموارد). کشنده ٔ بغایت . (از شرفنامه ٔ منیری ). کشنده . (یادداشت مؤلف ). و بهمین معنی است : «جرار اذیال المعالی والقنا». (از اقرب الموارد). || در عربی اخذکننده و گیرنده را گویند. (برهان ). || لشکر بسیار و انبوه که ازبسیاری مردم آهسته روند. (غیاث اللغات ). لشکری باشدآراسته از بسیاری . (برهان ). لشکر گران رو از جهت کثرت و انبوهی . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). لشکری که در انبوهی آهسته رود. (از شرفنامه ٔ منیری ). بهمین معنی است : جیش جرار؛ لشکر گران رو بجهت کثرت . (از منتهی الارب ). لشکر بسیار. و گویند لشکری است که از بسیاری کندرود. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) : ستندم اذیأتی علیک رعیلنا بارعن َ جرار کثیرحواصله . (از اقرب الموارد). آن لشکر که از بسیاری گویی خویش همی کشد. (مهذب الاسماء). || آن کژدم کوچک که دنبال همی کشد. (مهذب الاسماء). - جیش جرار ؛ لشکر گران رو از جهت کثرت و انبوهی .(از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). - سپاه جرار ؛ لشکر جرار. رجوع به لشکر جرار شود. - لشکر جرار ؛ لشکر سخت بسیار. لشکر گران . سپاه جرار : برخیره نکرده ست بنام تو سراسر این ملک بی اندازه و این لشکر جرار. فرخی . رهی به پیش خود اندر گرفت و گرم براند بزیر رایت منصور لشکر جرار. فرخی (دیوان ص 51). سطوتی هست این چنین هایل لشکری هست این چنین جرار. مسعود. خزائن آراسته و لشکر جرار و بندگان فرمانبردار. (چهارمقاله ٔ نظامی عروضی ).و بعد از آن لشکری جرار سوار و پیاده جمع کرد و قصدقلعه ٔ بیار کرد که مستحفظ آن علی بن حمیدالبیاری بود. (تاریخ بیهق ص 97). ای یک تنه صدلشکر جرار چو خورشید کارایش این دایره ٔ سبز غطائی . خاقانی . منصور مقدم او مکرم داشت و در اکرام و اعزاز و اعتنا بمهمات او مبالغت تمام واجب دید و لشکر جرار بکفایت مهم او نامزد کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 36). در اثناء آن حال رایات ناصرالدین سبکتگین برحسب میعادی که رفته بود برسید با حشمتی بسیار و لشکری جرار. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 106). از اولیاء دین ومطوعه ٔ اسلام حشمی بسیار و لشکری جرار فراهم کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 261). || سبوکن . (دهار). || سبوفروش . (دهار) (مهذب الاسماء). jar جرة، تصادم، قلة، تضارب، تنافر، صرير، إرتجاج مفاجئ، صدمة، ارتجف، ارتج، صر، ضايق، إناء cerrar jarrar jarrar jarrar jarrar
کلمه "جرار" در زبان فارسی به معنای "کشیدن" یا "کشیده شدن" است و همچنین به معنی "وسیلهای برای کشیدن" نیز به کار میرود. اما در مورد قواعد نگارشی و استفاده از آن، میتوان به نکات زیر اشاره کرد:
استفاده در جملات: هنگامی که از کلمه "جرار" در جملات استفاده میکنید، باید توجه کنید که آیا این کلمه به عنوان اسم یا فعل به کار میرود. به عنوان مثال:
اسم: "این جرار برای کشیدن بار استفاده میشود."
فعل: "او جرار را به سمت خود میکشید."
نقطهگذاری: در متون نگارشی، اگر "جرار" در وسط جمله قرار دارد، باید به قوانین نقطهگذاری رعایت شود. مثلاً:
"این جرار، که جدید است، بسیار سبک و مقاوم است."
ترکیبها: ممکن است "جرار" در ترکیب با دیگر واژهها به کار رود. به عنوان مثال: "جرار دستی"، "جرار برقی" و غیره. در این صورت، باید دقت کنید که ترکیب به درستی نوشته شود.
خط عطف: اگر "جرار" در کنار واژههای دیگری قرار دارد، در مورد استفاده از "و" یا سایر حرفهای عطف، باید همانند دیگر کلمات عمل کنید؛ به عنوان مثال: "جرار و چرخ."
زبان محاورهای و نوشتهای: در زبان محاورهای، ممکن است تنوع در نحوه تلفظ و استفاده از "جرار" وجود داشته باشد، اما در متون رسمی و نوشتهای باید از استانداردهای زبان فارسی پیروی شود.
اگر به جزئیات بیشتری نیاز دارید یا سوال خاصی دارید، خوشحال میشوم که کمک کنم!
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "جرار" در جمله آورده شده است:
جرار بزرگی که در گوشه اتاق قرار دارد، پر از کتابهای قدیمی است.
در حیاط، یک جرار آب وجود دارد که برای آبیاری گیاهان استفاده میشود.
هنگام تمیز کردن سطل زباله، متوجه شدم که یک جرار شیشهای درون آن جا مانده است.
من یک جرار شفاف برای نگهداری حبوبات خریدهام تا آشپزخانهام منظمتر به نظر برسد.
وقتی به بازار رفتم، یک جرار عسل تازه خریداری کردم که عطر خوبی داشت.
اگر سوال دیگری دارید یا نیاز به توضیحات بیشتری دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!