جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

jazā
penalty  |

جزا

معنی: جزا. [ ج َ ] (از ع ، اِمص ، اِ) پاداش . سزا. داشاد. شیان و مکافات خواه در خیر باشد یا شر. (ناظم الاطباء). عوض نیکی یا بدی . (فرهنگ نظام ). پاداش . (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ). کیفر. بادافراه . مجازات . پاداشن . پاداشت . شیانی . ثواب . عوض . (یادداشت مؤلف ). || بمعنی پاداش نیکی و کیفر بدی دادن و با مصادر گرفتن ، بخشیدن ، یافتن ، دادن و کردن بکار رود. رجوع به جزاء شود :
ز کاری که کردی بیابی جزا
چنان چون بود درخور ناسزا.
فردوسی .
گشاید در جنگ بر ناسزا
نه زآن مزد یابد نه هرگز جزا.
فردوسی .
خدا داد خواهد مر او را جزا
خورش ساخت خواهد سرش اژدها.
فردوسی .
آنرا که او همی بود اندر هوای شاه
این نعمت و کرامت و این نیکوئی جزاست .
فرخی .
کافر نعمت شد و نسپاس گشت
کافر نعمت را شدت جزاست .
فرخی .
و جزا و مکافات آن مهتر، آن آمد که بازنمودم . (تاریخ بیهقی ص 254).
چه کرده ست این گوسفند ضعیف
که در کشتن او ثواب وجزاست .
ناصرخسرو.
ور زنائی کرد چون کس نیست از روی قیاس
هر دو را کشتن چویکدیگر چرا آمد جزا.
ناصرخسرو.
نیکی بدهد در جزای نیکی
بد را سوی او جز بدی جزا نیست .
ناصرخسرو.
مدح گویم ترا بجان و مرا
نعمت از مدح تو جزا باشد.
مسعودسعد.
گرچه صفاهان جزای من به بدی کرد
هم به نکوئی کنم جزای صفاهان .
خاقانی .
معجز کلی فرستادت به مدح
تو جزاش از سحر اجزائی فرست .
خاقانی .
خاقانیا بسائل اگر یک درم دهی
خواهی جزای آن دو بهشت از خدای خویش .
خاقانی .
سخا بهر جزا کردن رباخواریست در همت
که یک بدهی و آنگه ده جزا خواهی ز یزدانش .
خاقانی .
جزای حسن عمل بین که روزگار هنوز
خراب می نکند بارگاه کسری را.
ظهیر فاریابی .
گر همه طاعتی بجا آری
هریکی را صدت جزا بخشد.
عطار.
زین لعب خوانده ست دنیا را خدا
کاین جزا لعبی است پیش آن جزا.
مولوی .
کان ﷲ بوده ای در مامضی
تا که کان اﷲ له آمد جزا.
مولوی .
زآنکه مثل آن جزای آن شود
چون جزای سیئه مثلش بود.
مولوی .
عابدان جزای طاعت خواهند و بازرگانان بهای بضاعت . (گلستان ).
گرت باری گذر باشد نظربر جانب ما کن
نپندارم که بد باشد جزای خوب کرداری .
سعدی .
بده که با تو بماند جزای کرده ٔ نیک
و گر چنین نکنی از تو بازماند هان .
سعدی .
بدی را بدی سهل باشد جزا
اگر مردی اَحْسِن ْ الی من أسا.
سعدی .
بر تست پاس خاطر بیچارگان و شکر
بر ما و بر خدای جهان آفرین جزا.
سعدی .
روا بود که چنین بیحساب دل ببری
مکن که مظلمه ٔ خلق را جزائی هست .
سعدی .
گنبد پرصدای عالی ساز
هرچه گوئی همانْت گوید باز
چون بد و نیک را سزائی هست
گفت و ناگفت را جزائی هست
خنک آنکس که تخم نیکی کاشت
تا بر خویشتن از آن برداشت .
امیرخسرو دهلوی .
هرچندکز برای جزا بایدت مدیح
واﷲ که بر مدیح نخواهم ز تو جزا.
خلق از جزای خیر تو کردن مقصرند
پروردگار خلق تواند جزای تو.
؟
- امثال :
جزای گران فروش نخریدن است .
|| در اصطلاح حقوقدانان ، رشته ای از حقوق عمومی است که حاوی قواعد و قوانینی است که انواع جرم و اجرای مجازات را در کشور،تنظیم و تنسیق میکند و هدف آن جلوگیری از عملیاتی است که مخل نظم اجتماعی محسوب میشوند. و به دو قسمت حقوق شکلی جزا و حقوق ماهیتی آن تقسیم میشود که اولی آئین دادرسی کیفری و دومی را حقوق ماهیتی جزاء گویند. رجوع به حقوق جزا و قانون مجازات عمومی و حقوق جنائی عبدالحسین علی آبادی ج 1 شود.
... ادامه
578 | 0
مترادف: بادافره، پاداش، تاديب، تلافي، تنبيه، جايزه، سزا، عقوبت، عوض، مجازات، مزد، مكافات
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [عربی: جزاء]
مختصات: (جَ) [ ع . جزاء ]
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: jazA
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 11
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
penalty
ترکی
ceza
فرانسوی
châtiment
آلمانی
bestrafung
اسپانیایی
castigo
ایتالیایی
punizione
عربی
عقاب
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "جزا" در زبان فارسی به معنای پاداش یا نتیجه عمل به کار می‌رود. در استفاده از این کلمه، قواعد و نکات زیر را می‌توان در نظر گرفت:

  1. معنی و مفهوم: کلمه "جزا" بیشتر در متون دینی و اخلاقی به کار می‌رود و به مفهوم پاداش و تنبیه است. در این زمینه می‌توان از آن در مضامین مختلفی همچون جزای اعمال نیک و بد استفاده کرد.

  2. جایگاه در جمله: "جزا" معمولاً به عنوان اسم به کار می‌رود و می‌تواند در ترکیب با کلمات دیگر قرار بگیرد، به عنوان مثال:

    • جزای اعمال نیک
    • جزای اعمال زشت
  3. نقش کاربردی: در متون ادبی و شاعری، "جزا" ممکن است به عنوان یک مفهوم عمیق‌تری از پاداش در جهان آخرت یا در زندگی پس از مرگ به کار رود.

  4. قواعد نگارشی: هنگام نوشتن این کلمه، باید به قواعد نقطه‌گذاری و فاصله‌گذاری توجه کرد:

    • "جزا" باید به صورت صحیح و بدون خطا تایپ شود.
    • در جملاتی که کلمه "جزا" در آن‌ها به کار رفته، باید جمله به صورت کامل و با رعایت اصول نگارش درست بیان شود.
  5. هم‌معنی‌ها: واژه‌هایی مانند "پاداش"، "مکافات" و "نتیجه" می‌توانند به عنوان هم‌معنی‌های "جزا" در متون مختلف مورد استفاده قرار گیرند.

به طور کلی، "جزا" یک کلمه با مفهوم عمیق و کاربرد وسیع در زبان فارسی است که در متون دینی، ادبی و اجتماعی به وفور مورد استفاده قرار می‌گیرد.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "جزا" در جملات مختلف آورده شده است:

  1. خداوند در قرآن وعده داده است که هر کسی در قیامت جزای اعمال خود را خواهد دید.
  2. او به خاطر زحماتی که در کمک به دیگران کشیده، جزای خوبی از آن‌ها دریافت کرد.
  3. معلم گفت که جزای رفتار ناپسند باید نسبت به عمل مرتکب شده باشد.
  4. جزای کار نیک همیشه به خوبی از طرف مردم و خداوند پاسخ داده می‌شود.
  5. در این داستان، شخصیت اصلی به خاطر خیانتش جزای سختی می‌بیند.

اگر نیاز به مثال‌های بیشتری دارید، خوشحال می‌شوم که کمک کنم!


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری