جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: جلوه . [ج ِل ْ وَ ] (اِخ ) ابوالحسن بن سیدمحمد طباطبایی اصفهانی زواری معروف به میرزای جلوه از اکابر فلاسفه ٔ اسلامی و از نوادگان میرزا رفیعالدین نایینی استاد علامه ٔ مجلسی است . وی در ذی قعده ٔ سال 1238 هَ . ق . در احمدآباد گجرات هند تولد یافت و در اصفهان بتحصیل پرداخت و غالب اوقات خود را در علم معقول مصروف داشت و سرانجام بتهران سفر کرد و در مدرسه ٔ دارالشفا اقامت گزیدو 41 سال در آنجا بتدریس علوم حکمت و فلسفه بخصوص از کتاب های ابن سینا و ملاصدرا پرداخت . ناصرالدین شاه درهمان مدرسه بدیدار وی میرفت . وی در ذیقعده ٔ سال 1314 در همانجا وفات کرد و در قبرستان صدوق بن بابویه دفن شد. او راست : 1 - اثبات الحرکة الجوهریة. این کتاب به سال 1313 در حاشیه ٔ شرح هدایه ٔ ملاصدرا چاپ شده است . 2 - حواشی بر اسفار ملاصدرا. 3 - دیوان اشعار. وی در اشعار خود به جلوه تخلص میکرد. از اشعار اوست : چون شد که در این غمکده یک همنفسی نیست از هم نفسان بگذر و از اصل کسی نیست بازار جهان جمله جزا بین و مکافات غافل بچه سان گفت که آنجا عسسی نیست جز رفتن از این مرحله با مژده ٔ رحمت داناست خدا در دل جلوه هوسی نیست . وی در تمامی عمر زن نکرد. (اعیان الشیعه ) (ریحانة الادب ج 1 ص 273). 1- حضور، ظهور
2- خودنمايي، نمايش، نمود، وانمود
3- تلالو، جلال، حشمت، رونق، شكوه
4- آراستن parade, luster, show, sight, display, flourish, resplendence, seeming, flash, resplendency, showing, bravery, flaunt, lustre, manifestation موكب، عرض، عرض عسكري، إستعراض عسكري، عرض إظهار للبراعة، استعرض، ظهر، تسوح، انتظم، تباهى، تنزه، تبختر، إستعرض الجند etki effet wirkung efecto effetto رژه، نمایش، تظاهرات، سان، میدان رژه، درخشش، لوستر، درخشندگی، زرق و برق، فره، نشان، نشان دادن، اثبات، مظهر، بینایی، دید، چشم، نظر، منظره، تظاهر، بیان، سرسبزی، تزئينات نگارشی، شکوه، زیبایی، فلاش، برق، لحظه، فلاش عکاسی، ارائه، اظهار، شاخص، اشکار سازی، شجاعت، دلیری، مردانگی، سلحشوری، خیره سری
موكب|عرض , عرض عسكري , إستعراض عسكري , عرض إظهار للبراعة , استعرض , ظهر , تسوح , انتظم , تباهى , تنزه , تبختر , إستعرض الجند
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "جلوه" در زبان فارسی به معنای نمایش، نما، یا جلوهگاه است و میتواند در جملات و ترکیبات مختلف به کار رود. در زیر به چند نکته درباره قاعدههای استفاده و نگارش این کلمه اشاره میشود:
نوشتار صحیح: کلمه "جلوه" به همین شکل و بدون هیچ گونه تغییر در نوشتار نوشته میشود.
تلفظ: تلفظ این کلمه به صورت "jalve" است و در هر زمینهای که به کار رود، این تلفظ حفظ میشود.
کاربرد در جملات:
"جلوههای عشق در چشمانش نمایان بود."
"گلابی با جلوهای زیبا در باغ است."
ترکیبات: این کلمه میتواند در ترکیبات مختلفی به کار رود، مثل:
"جلوه فریبنده"
"جلوه هنری"
"جلوه طبیعی"
آرایههای ادبی: "جلوه" به عنوان یک کلمه ادبی و زیبا در شعر و نثر به کار میرود و میتواند به معناهای عمیقتری اشاره کند.
قید یا صفت: "جلوه" میتواند به عنوان اسم به کار رود و برخی اوقات میتواند به عنوان قید یا صفت نیز عمل کند.
اگر سوال خاصی درباره استفاده یا قواعد مرتبط با این کلمه دارید، خوشحال میشوم که به آن پاسخ دهم.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "جلوه" در جملات مختلف آورده شده است:
جلوهای از عشق: آن لحظه، جلوهای از عشق واقعی را در چشمانشان به وضوح مشاهده کردم.
جلوههای طبیعت: صبح زود به پارک رفتم و جلوههای زیبای طبیعت در اوایل پاییز مرا مجذوب کرد.
جلوههای هنری: آثار هنری او جلوههای خاصی از خلاقیت را به نمایش میگذارد.
جلوههای زندگی: هر کدام از ما در زندگیمان جلوههای متفاوتی از شادی و غم را تجربه کردهایم.
جلوههای فرهنگی: این جشنواره، جلوههای فرهنگی مختلف را از نقاط مختلف کشور به نمایش میگذارد.
اگر نیاز به مثالهای بیشتری دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!