جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: جناح . [ ج َ ] (ع اِ) بال . || دست . ج ،اَجْنِحة، اَجْنُح . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). - خفض جناح ؛ فروتنی . || بازو. || بغل . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || جانب . (منتهی الارب ). کرانه . || ناحیه . (اقرب الموارد). || ذات چیزی . (منتهی الارب ). نفس چیزی . || آنچه از دُر بصورت جناح به رشته کشند. (اقرب الموارد). نوعی از نظم مروارید در پهنا یا مروارید دررشته کشیده . (منتهی الارب ). || حمایت و پناه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || طایفه ای از چیزی . (اقرب الموارد). گروهی از هر چیز، و گاه به این معنی مضموم شود. آن گروه که بر دو سوی لشکر باشد برای استظهار. (منتهی الارب ). کناره ٔ لشکر. بخشی از سپاه که در یکی از دو جانب (راست و چپ ) قرار گیرد. - جناح ایسر ؛ میسره . (فرهنگ فارسی معین ) : دو لشکر روبرو خنجر کشیدند جناح و قلب را صف برکشیدند. نظامی . - جناح ایمن ؛ میمنه . || روزن و دریچه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || گوسپند ماده ٔ سیاه . || آماده ، گویند: نحن علی جناح السفر. || کلمه ایست که بدان گوسپندان را خوانند برای دوشیدن . (منتهی الارب ). || فلان فی جناح طایر؛ کنایه از قلق و اضطراب است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || رکبوا جناحی الطائر؛ دور شدند از وطنهای خود. (منتهی الارب ). || رکب جناحی النعامة؛ کوشش کرد در کار. (اقرب الموارد). - ذوالجناح ؛ شمربن لهیعة حمیری . (منتهی الارب ). - ذوالجناحین ؛ لقب جعفربن ابیطالب رضی اﷲعنه . وی در روز موته جنگید تا دو دستش قطع شد و بشهادت رسید. پیغمبر خدا فرمود خداوند بجای دو دست دو بال به وی عطا کرد که در بهشت بهر جا بخواهد پرواز کند. (منتهی الارب ). 1- بال
2- سمت، سو، طرف
3- شاخه، فراكسيون، گروه wing, flank, aisle, pinna, shoulder, foundation جناح، طيران، جناح المبنى، شىء كالجناح شكلا، ذراع الإنسان، منطقة نائية، الجناح من مبنى، جرح، طار، جنح، إخترق مستعينا بأجنحة، سقط طائرة، سدد الضربات، شق طريق بالطيران، ساعده على الطيران cinnah jinnah jinnah jinnah jinnah پره، شعبه، بال مانند، پهلو، تهیگاه، راهرو، برگچه، برگ اولیه شبیه پر، شانه، دوش، کتف، هر چیزی شبیه شانه، سفت
... ادامه
675|0
مترادف:1- بال
2- سمت، سو، طرف
3- شاخه، فراكسيون، گروه
wing|flank , aisle , pinna , shoulder , foundation
ترکی
cinnah
فرانسوی
jinnah
آلمانی
jinnah
اسپانیایی
jinnah
ایتالیایی
jinnah
عربی
جناح|طيران , جناح المبنى , شىء كالجناح شكلا , ذراع الإنسان , منطقة نائية , الجناح من مبنى , جرح , طار , جنح , إخترق مستعينا بأجنحة , سقط طائرة , سدد الضربات , شق طريق بالطيران , ساعده على الطيران
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "جناح" در زبان فارسی به معنای "طرف" یا "سوی" به کار میرود و ممکن است در زمینههای مختلف علمی، سیاسی یا اجتماعی مورد استفاده قرار گیرد. برای استفاده درست از این کلمه و نگارش آن، نکات زیر قابل توجه است:
املا و تلفظ: "جناح" به صورت "ja-nāh" تلفظ میشود و املای صحیح آن همان "جناح" است.
نحوه به کارگیری: این کلمه بیشتر در ترکیبهای خاص و عبارات استفاده میشود. به عنوان مثال:
جناح راست
جناح چپ
جناح سیاسی
جناح کیفی
قواعد نحوی: "جناح" میتواند به عنوان اسم مورد استفاده قرار گیرد و معمولاً به صورت مفرد به کار میرود. در جملات میتوانید از آن به عنوان فاعل یا مفعول استفاده کنید.
مثال: "جناح سیاسی این موضوع را مورد بحث قرار داد."
نکات نگارشی:
پیشنهاد میشود هنگام نوشتن، از نقطهگذاری مناسب استفاده کنید.
کلمه "جناح" را در متن با دیگر واژگان به درستی ترکیب کنید تا معنا به وضوح منتقل شود.
استفاده در متون تخصصی: در متون سیاسی یا اجتماعی، "جناح" میتواند به تقسیمات و گروههای مختلف اشاره کند. توجه به زمینه کاربرد کلمه اهمیت زیادی دارد.
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "جناح" به درستی در نگارش خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "جناح" در جمله آورده شده است:
در انتخابات اخیر، جناحهای مختلف سیاسی با یکدیگر رقابت کردند.
جناح راست معتقد است که باید سیاستهای اقتصادی سختتری اتخاذ شود.
ما باید بررسی کنیم که چگونه میتوانیم اختلافات میان جناحها را کاهش دهیم.
این جناح به توسعه فرهنگی و اجتماعی جامعه بیشتر اهمیت میدهد.
توافق میان جناحهای مخالف میتواند به ثبات سیاسی کمک کند.
اگر نیاز به مثالهای بیشتری دارید یا سوال دیگری دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!