جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: جوی . (اِ) نهر. رود کوچک . مجرایی که آب را از آن ، جهت مشروب کردن زمین عبور دهند. (حاشیه ٔ برهان چ معین ) : بوی جوی مولیان آید همی یاد یار مهربان آید همی . رودکی (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). گویی اندر جوی دل آبی ز کوثر رانده ام یا بباغ جان نهالی از جنان آورده ام . خاقانی . جوی شیر از جگر سنگ بریدن سهل است هرکه بر پای هوس تیشه زند کوهکن است . صائب (از آنندراج ). میگشاید جوی خون از مغز سنگ خاره را ناله ٔهر کس چو نی از استخوان آید برون . صائب (از آنندراج ). - آب بزشت (بزشتی ) در جوی کسی راندن ؛ او را بدنام و متهم کردن : یکی چاره سازم که بدگوی من نراند بزشت آب در جوی من . فردوسی . - از جوی رز آتش کشیدن ؛ کنایه از، از صراحی زرین شراب انگوری در پیاله ریختن . می انگوری بجام ریختن . (مؤید الفضلا) (آنندراج ) (غیاث ). - جوی جوی کردن ؛ : و زمین را نیکو بیل زنند و جوی جوی کنند. (فلاحت نامه ). - جوی گندم ؛ خطی که در میان گندم بود، و آنرا الف گندم نیز گویند. (آنندراج ) : تا جو ننهیش در برابر آسان نجهد ز جوی گندم . ملا بیخودی (در هجو خر، از آنندراج ). - جوی و جر ؛ از: جوی + جر، زمین شکافته : خفیف چون خبر خسرو جهان بشنید دوان گذشت و بجوی اندر اوفتاد و بجر. فرخی . بجوی و جَرّ درافتاده گیر و گشته هلاک چو راه رهبر جوید ز کور و بی بصری . ناصرخسرو. ای برادر چشم من زینها و زین عالم همه لشکری انبوه بیند در رهی پر جوی و جر. ناصرخسرو. گر رحمت خدای نبودی و فضل او افکنده بود مکر تو در جوی و جر مرا. ناصرخسرو. - امثال : آب به جوی بازنیامدن ؛ کنایه از چیزی که رفت ، دیگربرنمی گردد : آبی است آبرو که نیاید به جوی باز از تشنگی بمیر و مریز آبروی خویش . صائب . آبشان از یک جوی نرفتن ؛ کنایه از ناسازگار بودن . تو کندی جوی و آبش دیگری برد . میخواهد از جوی بگذرد پایش هم تر نشود . جوی پیش دریا بردن کاری بیهوده کردن است . چون به دریا رسی ز جوی مگوی . || پستی . نشیب . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : عنان رخش را داد و بنهاد روی نه افراز دید از سیاهی نه جوی . فردوسی . || گشادگی بدرازا که بر یک سوی هسته ٔ خرماست . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). جدول، جويبار، رود، نهر atmospheric, stream, gutter, cut, kennel, runnel, rush, joey جوي، الغلاف الجوي atmosfer atmosphère atmosphäre atmósfera atmosfera هوایی، جریان، مسیل، جماعت، اب رو، حفره، برش، قطع، بریدگی، شکاف، مقطع، مجرایاب خیابان، کانال، مجرای کوچک، ناودان، لانهسگ یا روباه، نهر کوچک، یورش، حمله، یک پر کاه، تعجیل، جویبار، جو
کلمه "جوی" در زبان فارسی معانی و کاربردهای مختلفی دارد و به همین دلیل قواعد مرتبط با آن نیز متنوع است. در ادامه به برخی از قواعد و نکات مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
معنی و ترکیب:
"جوی" به معنای "جوش و خروش" و همچنین "زیر آب یا رودخانه" است.
در ترکیبهای مختلف مانند "جویبار" (جوی کوچک) و "جوی آب" نیز استفاده میشود.
جایگاه در جمله:
"جوی" معمولاً به عنوان اسم کاربرد دارد و میتواند به عنوان فاعل، مفعول یا مضاف الیه در جملات استفاده شود.
قواعد نگارشی:
اگر کلمه "جوی" به عنوان اسم خاص یا جزء یک ترکیب باشد، باید به درستی تلفظ و نوشتار شود. به عنوان مثال: "جویبار" و "جوی آب".
در نوشتار رسمی، باید دقت شود که بین "جوی" و کلمات دیگر با فاصله مناسب نوشته شود.
جمعسازی:
"جوی" به شکل جمع "جویها" نمیشود، اما در متون خاص ممکن است به شکل "جویها" برای اشاره به چندین جوی استفاده شود.
نکات املایی:
کلمه "جوی" با یاء نوشته میشود و به نوعی با "جوی" (به معنای روان) در هم جدم نمیشود.
استفاده در شعر و ادبیات:
"جوی" معمولاً در اشعار و متون ادبی به شکل مجاز و استعاری به کار میرود. به عنوان مثال، در توصیف احساسات یا حالات روانی.
اگر سوال خاصی درباره کاربرد یا نگارش این کلمه دارید، خوشحال میشوم که بیشتر توضیح دهم.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "جوی" در جملات آمده است:
جوی ابی با صدای آرامشبخش خود در پارک جریان دارد.
او یک جوی خنک میان درختان ساخت تا در فصل گرما از آن استفاده کند.
بچهها در کنار جوی آب بازی میکردند و از خنکی آن لذت میبردند.
قطرات باران به آرامی به جوی بریزد و صدای زیبایی به وجود آورد.
جویهای خشکیده در تابستان نشاندهنده کمبود آب در منطقه هستند.
اگر به مثالهای بیشتری نیاز دارید، لطفاً بفرمایید!
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: هوایی، جریان، مسیل، جماعت، اب رو، حفره، برش، قطع، بریدگی، شکاف، مقطع، مجرایاب خیابان، کانال، مجرای کوچک، ناودان، لانهسگ یا روباه، نهر کوچک، یورش، حمله، یک پر کاه، تعجیل، جویبار، جو
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر