جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

'āsude
calm  |

آسوده

معنی: آسوده . [دَ / دِ ] (ن مف / نف ) فارغ . فراغ یافته :
نباید که آسوده باشد سپاه
نه آسوده از رنج تدبیر شاه .
فردوسی .
چو از جنگ این لشکر آسوده شد
بلشکرگه شاه پرموده شد.
فردوسی .
ببد شاه چندی بدان رزمگاه
چو آسوده شد شهریار و سپاه ...
فردوسی .
هر جا که دلی هست ز غم فرسوده ست
کس نیست که از رنج جهان آسوده ست .
کمال اسماعیل .
|| دور. جدا :
بتو آسوده بودم از همه غم
تو بمردی ّ و من نیاسایم .
مسعودسعد.
|| خوش :
تن آسوده دارید یکسر ببزم
که زود آید اندیشه ٔ روز رزم .
فردوسی .
|| با خاطری مجموع . مطمئن :
اگر از خویش برون آمده ای چون مردان
باش آسوده که دیگر سفری نیست ترا.
صائب .
|| مستریح . بی مشقت . آرام یافته . بی ترس . بی هراس و بیم از بدی و مصائب . جمام : وطلیعه ها نامزد کرد و مردم آسوده و من بازگشتم . (تاریخ بیهقی ). تا خلایق روی زمین آسوده و مرفّه پشت بدیوار امن و فراغ آوردند. (کلیله و دمنه ).
|| آرمیده . تسکین یافته . مقابل شورانیده :
چنین گفت شاپور [ طائر ] بدنام را
که از پرده چون دخت بهرام را
بیاری ّ و رسوا کنی دوده را
بشورانی این کین آسوده را...
فردوسی .
|| فارغ البال :
آسوده زهرچه نیست میباید زیست
وآزاده ز هرچه هست می باید بود.
سلمان ساوجی .
|| ماندگی گرفته . مقابل مانده :
بخفتی ّ و آسوده برخاستی
ز نو باز جنگی بیاراستی .
فردوسی .
یکی اسب آسوده را برنشست
رخ از خون دیده شده چون کبست .
فردوسی .
برآسود روزی بر آنجایگاه
چو آسوده گشت اسب و شاه و سپاه
بکشمیهن آمد بهنگام روز...
فردوسی .
جهاندار [ افراسیاب ] چون بخت برگشته دید
دلیران توران همه کشته دید
بیفکند شمشیر هندی ز دست
یکی اسب آسوده را برنشست
خود و سرکشان سوی توران شتافت
کز ایرانیان کام کینه نیافت .
فردوسی .
بدان جایگه شاه ماهی بماند
چو آسوده شد باز لشکر براند.
فردوسی .
چو آسوده تر گشت شاه و ستور
بیاورد لشکر سوی شهرزور.
فردوسی .
و هر پیک مانده نامه به پیک آسوده دادی و نامه زودتر بجای مقصود رسیدی .
|| بی رنج :
ز فرمان سرآزاده و ژنده پوش
ز آواز بیغاره آسوده گوش .
فردوسی .
|| بی رنج و عذاب و لوم ِ نفس لوامه . بی اضطراب وجدانی :
کسی خسبد آسوده در زیر گل
که خسبند از او مردم آسوده دل .
سعدی .
|| متمتع. مُلتذّ :
سرش گشت از اندیشه ٔ دل گران
بخفت و نه آسوده گشت اندر آن .
فردوسی .
|| از کفک و جوش فرونشسته (باده ) :
باده ٔ روشن و آسوده و صافی چو گلاب
ساقی دلبر و شایسته و شیرین چو شکر.
فرخی .
روز و شب در بر تو کودک بالیده چو سرو
سال و مه در کف توباده ٔ آسوده چو زنگ .
فرخی .

|| مَدفون . آرام یافته در قبر و خاک : قتیبه در ناحیت رباط سرهنگ ، در دیهی که آن را کاخ خوانند آسوده است و از ولایتها پیوسته آنجا روند بزیارت . (تاریخ بخارای نرشخی ). || در حال راحت باش :
نباید که ایمن شوی از کمین
سپه باشد آسوده در دشت کین .
فردوسی .
- امثال :
رسیده آسوده باشد . (کشف المحجوب )؛ آنکه بمطلوب و مراد دست یابد آرام گیرد.
مسجد گرم و گدا آسوده .
یک تن آسوده در جهان دیدم
آن هم آسوده اش تخلص بود.
؟
... ادامه
763 | 0
مترادف: 1- آرام، راحت 2- خاطرجمع، فارغ 3- بيخيال، فارغالبال، فارغبال 4- مرفه 5- خلاص، سبكبار 6- بيحركت، ساكن 7- آرميده 8- مرده 9- مدفون
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت)
مختصات: (دِ) (ص مف .)
الگوی تکیه: WWS
نقش دستوری: صفت
آواشناسی: 'Asude
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 76
شمارگان هجا: 3
دیگر زبان ها
انگلیسی
calm | easy , snug , tranquil
ترکی
rahat
فرانسوی
confortable
آلمانی
komfortabel
اسپانیایی
cómodo
ایتالیایی
comodo
عربی
هدوء | سكون الرياح , هادئ , رزين , ساكن , رائق , رصين , خامد , مطمئن , هدأ , أهدأ , سكن
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه «آسوده» به معنای راحت، بی‌دغدغه و آرام است. در زیر به برخی از نکات قواعد فارسی و نگارشی مربوط به این کلمه اشاره می‌کنم:

  1. استفاده از واژه: کلمه «آسوده» معمولاً به‌عنوان صفت به کار می‌رود. به‌عنوان مثال: «او در یک وضعیت آسوده زندگی می‌کند.»

  2. صرف کلمه: این کلمه به‌صورت صفت در جملات مختلف می‌تواند به کار رود. برای مثال:

    • «من آسوده‌ام» (حالتی از احساس آرامش)
    • «آن‌ها آسوده بودند» (درباره گروهی از افراد)
  3. هم‌نشینی: این واژه می‌تواند با افعال یا اسم‌های دیگر ترکیب شود، مانند:

    • «آسوده خیال» (آرام و بی‌دغدغه)
    • «زندگی آسوده» (زندگی راحت و بدون مشکلات)
  4. نکات نگارشی:

    • برای نوشتن این کلمه در متن‌ها، باید دقت کرد تا به‌درستی و بدون اشتباه املایی نوشته شود.
    • «آسوده» می‌تواند در هر نوع متنی اعم از ادبی، رسمی، محاوره‌ای و غیره مورد استفاده قرار گیرد.
  5. تضادها و هم‌نشینی‌ها: کلمه «آسوده» معمولاً در برابر کلمات و مفاهیمی چون «نگران»، «مضطرب» و «آشفته» قرار دارد.

توجه به این نکات می‌تواند به درک و استفاده بهتر از کلمه «آسوده» در زبان فارسی کمک کند.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "آسوده" در جملات مختلف آورده شده است:

  1. بعد از یک روز طولانی کار، در خانه نشستم و با کتابم آسوده خاطر شدم.
  2. او همیشه به دنبال آرامش و آسوده‌گی در زندگی‌اش است.
  3. صدای طبیعت و جریان آب در کنار دریاچه، حس آرامش و آسوده‌گی را به او منتقل کرد.
  4. با وجود تمام مشکلات، او روحیه‌ای آسوده داشت و به آینده امیدوار بود.
  5. در یک روز آفتابی به همراه دوستانم به پیک‌نیک رفتیم و حس آسوده‌ای داشتیم.

اگر نیاز به مثال‌های بیشتری دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!


واژگان مرتبط: ساکت، ارام، ساکن، ملایم، خاطر جمع، اسوده، ساده، سهل، اسان، سبک، بی زحمت، امن و امان، گرم و نرم، دنج، اماده و مجهز، راحت واسوده، بی جنبش

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری