جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: چکیدن . [ چ َ / چ ِ دَ ] (مص ) اندک ریخته شدن . (آنندراج ). معروف است . (غیاث ). ریزان شدن مایع به شکل قطره . (ناظم الاطباء). ریختن مایع به شکل قطره . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). اِنمِجاج . تَقَطﱡر. تَکَوﱡر. رَش . قَطَر. قَطر. قُطور. وَدق . استیداف . ترشح . و شلان . ریختن آب یا اشک یا هر مایع دیگر بصورت قطره های پیاپی . قطره قطره ریختن هر نوع مایع یا آنچه مذاب شده و بصورت مایع در آمده است : همی می چکد گویی از روی او همی بوی مشک آید از موی او. فردوسی . آن خون که میخوری همه از دل همی چکد دل غافل است و تو بهلاک دل اندری . فرخی . وآن قطره ٔ باران که برافتد به گل زرد گویی که چکیده ست گل زرد به دینار. منوچهری . رزبان آمد حلقوم همه بازبرید قطره ای خون به مثل از گلوی کس نچکید. منوچهری . اگر به قول تو جاهل خدای کار کند از آسمان نچکد بر زمین من مطری . ناصرخسرو. ابر آب زندگانی اوست من زنده شدم چون یکی قطره ز ابرش در دهان من چکید. ناصرخسرو. قومی از آب دست او که چکید بر عذارم گلاب دیدستند. خاقانی . هر کجا از خجندیان صدریست زآتش فکرت آب میچکدش . خاقانی . مردک سنگدل چنان بگزید لب دختر که خون ازو بچکید. سعدی . برون جست و خون از تنش می چکید همی گفت و از هول جان می دوید. سعدی . زنهار که خون می چکد از گفته ٔ سعدی هرک اینهمه نشتر بخورد خون بچکاند. سعدی . چه عارض است که در آفتاب زرد خزان بهار میچکد از خط همچو ریحانش . صائب (از آنندراج ). ز نوک آن مژه امروز میچکد آتش مگر به آبله ٔ دل رسید نیشترش . صائب (از آنندراج ). چندین عبث بسوخت دل لخت لخت ما چون شمع سرنگون چکد آتش ز بخت ما. طاهر وحید (از آنندراج ). رجوع به چک و چکه و چکاندن و چکیده شود. || تقطیر شدن و مقطر شدن . (ناظم الاطباء). تقطیر شدن . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). گرفتن عرق چیزی بوسیله ٔ تبدیل کردن مایع به بخار و بخار به آب . و رجوع به چکیده شود. || به معنی چکاندن و چکانیدن : چو همزاد را آنچنان بسته دید دل خسته از دیده بیرون چکید. فردوسی . با اینهمه باران بلا برسر سعدی نشگفت اگرش خانه ٔ چشم آب چکیده ست . سعدی . || پاره شدن و ترکیدن : درگه او قبله ٔبزرگان گردد تا بچکد زهره ٔ مخالف ملعون . فرخی . برکُه بچکید زهره ٔ تنّین در بیشه بکاست جان شیرنر. مسعودسعد. وزایشان یکی روبیل بود، هر وقت که در خشم شدی یک نعره زدی چنانکه هر که بشنیدی زهره ٔ او بچکیدی و باز بیهوش شدی . (قصص الانبیاء ص 81). - برچکیدن ؛ بمعنی ریختن آب یا خون یا هر نوعی مایع دیگر بر جایی یا برچیزی : تو گفتی مگر آسمان برکفید ز خورشید خون برزمین برچکید. فردوسی . بلرزید خسرو چو او را بدید سرشکش ز مژگان به رخ برچکید. فردوسی . - فروچکیدن ؛ به معنی فروریختن و فروافتادن انواع مایعات از جایی یا برجایی : زواله اش چو شدی از کمان گروهه برون ز حلق مرغ به ساعت فروچکیدی خون . کسایی . خط مشکبوی و خالت به مناسبت تو گویی قلم غبار می رفت و فروچکیده خالی . سعدی . 1- چكه كردن، قطرهقطرهفروريختن
2- تراوش كردن
3- نشت كردن drip,trickle,drop,ooze,abstract,dribble,fall,lave,plash يقطر damlayan égouttage tropft goteo gocciolante
drip|trickle , drop , ooze , abstract , dribble , fall , lave , plash
ترکی
damlayan
فرانسوی
égouttage
آلمانی
tropft
اسپانیایی
goteo
ایتالیایی
gocciolante
عربی
يقطر
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه «چکیدن» در زبان فارسی به معنای قطرهقطره ریختن یا افتادن مایعات مورد استفاده قرار میگیرد. در اینجا به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه میپردازیم:
استفاده صحیح: این کلمه به عنوان فعل و در زمانهای مختلف استفاده میشود. مثلاً «آب از لوله چکید» (گذشته)، «آب چکیده میشود» (حالت استمراری).
همنشینی با اسمها: کلمه «چکیدن» معمولاً با اسمهای مایعات یا شرایط خاص همراه میشود. مثلاً «چکیدن باران»، «چکیدن عرق».
فعلهای متناسب: ممکن است با سایر افعال ترکیب شود، مثلاً «چکیدن و ریختن» یا «چکیدن و خشک شدن».
قیدها: میتوان قیدهایی مانند «به آرامی» یا «ناگهانی» را قبل از این فعل به کار برد. مثلاً «آب به آرامی چکید».
نکته نگارشی: هنگام استفاده از این کلمه در جملات، توجه به ساختار جملات و ترتیب کلمات اهمیت دارد. جملات باید روان و قابل فهم باشند.
مثلاً:
«باران به شدت چکید.»
«آب از شیر چکید.»
با رعایت این نکات، میتوان استفاده صحیح و موثری از کلمه «چکیدن» در نگارش داشت.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
باران شروع به چکیدن کرد و قطرات آن روی شیشه پنجره به آرامی میریختند.
هنگام پختن قورمه، آبگوشت در قابلمه چکیده و عطر خوشمزهای در هوا پخش شد.
درختان بهاری، پس از بارش باران، روزنههای آبی را که از برگهایشان چکیده بود، به نمایش گذاشتند.