چل
licenseمعنی کلمه چل
معنی واژه چل
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1-اسم 2- ابله، احمق، خل، كانا، كمعقل، نادان | ||
متضاد | عاقل، زيرك 1- ديوانه، مجنون 2- چهل 3- اسب ساقسفيد | ||
انگلیسی | half-witted, chel | ||
عربی | أبله، معاق عقليا، غر، نصف | ||
ترکی | chal | ||
فرانسوی | chal | ||
آلمانی | chal | ||
اسپانیایی | chal | ||
ایتالیایی | chal | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "چل" در زبان فارسی به معنای "چهل" است ولی در گفتار غیررسمی و محاورهای، به صورت غیررسمی و کوتاهشده به کار میرود. قاعدههای نگارشی و گرامری مرتبط با این کلمه به شرح زیر است:
به طور کلی، "چل" را باید در بافتهای غیررسمی و محاورهای بهکار برد و در متنهای رسمی و نوشتارهای ادبی از "چهل" استفاده کرد. | ||
واژه | چل | ||
معادل ابجد | 33 | ||
تعداد حروف | 2 | ||
تلفظ | čel | ||
ترکیب | (صفت) [مخففِ چهل] | ||
مختصات | (چَ) (اِ.) | ||
منبع | لغتنامه دهخدا | ||
نمایش تصویر | معنی چل | ||
پخش صوت |
چل . [ چ ِ ] (اِ) در لهجه ٔ قزوین ، چوبها و نخی که در فاصله ٔ دو چرخ پنبه ریسی است . || در تداول روستائیان فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه ، به غربال بزرگی اطلاق شود که سوراخهای فراخ دارد و بیشتر در پاک کردن گندم یا جو از کاه و خاشاک به کار رود. کلمه "چل" در زبان فارسی به معنای "چهل" است ولی در گفتار غیررسمی و محاورهای، به صورت غیررسمی و کوتاهشده به کار میرود. قاعدههای نگارشی و گرامری مرتبط با این کلمه به شرح زیر است: استفاده غیررسمی: "چل" بیشتر در گفتار محاورهای و غیررسمی مورد استفاده قرار میگیرد. در نوشتار رسمی و ادبی، معمولاً باید از "چهل" استفاده گردد. نحوهی نوشتن: "چل" باید با حروف کوچک و به همین شکل نوشته شود، مگر اینکه در آغاز جمله قرار گیرد. قواعد جمع و مفرد: در صورت نیاز به بیان عدد، "چل" معمولاً به عنوان یک عدد مفرد به کار میرود و در محاوره، به شکل ترکیبهای عددی نیز میتواند استفاده شود (مثلا "چل تا"). هماهنگی با دیگر اجزاء جمله: "چل" به عنوان عدد، باید با اسم مورد نظر از نظر تعداد (مفرد/جمع) هماهنگ باشد. برای مثال: "چل نفر" یا "چل کتاب". به طور کلی، "چل" را باید در بافتهای غیررسمی و محاورهای بهکار برد و در متنهای رسمی و نوشتارهای ادبی از "چهل" استفاده کرد.
1-اسم
2- ابله، احمق، خل، كانا، كمعقل، نادان
عاقل، زيرك
1- ديوانه، مجنون
2- چهل
3- اسب ساقسفيد
half-witted, chel
أبله، معاق عقليا، غر، نصف
chal
chal
chal
chal
chal