جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: چمچه . [ چ ُ / چ َ چ َ / چ ِ ] (اِ) قاشق و کفگیر کوچک . (آنندراج ). ملاغه و ملعقه و کفگیر. (ناظم الاطباء). چمچم . خَطیفَه . (منتهی الارب ) : غریبی گرت ماست پیش آورد دوپیمانه آبست و یک چمچه دوغ . سعدی . آن دیگ لب شکسته ٔ صابون پزی ز من آن چمچمه ٔ هریسه و حلوا از آن تو. وحشی . ز طباخی او شدم غصه خور دلی دارم از غصه چون چمچه پر. وحید (از آنندراج ). و رجوع به چمچم و ملاغه و کفگیر شود. || در لهجه ٔ قزوین ، به معنی خاک انداز. || در لهجه قزوین ؛ قاشق چوبی بزرگ . || جام و پیاله ٔ چوبین .(ناظم الاطباء). 1- كفگير
2- ملعقه، قاشق، آبگردان، ملاقه scoop, spoon, ladle, claim مغرفة، سبق صحفي، مجرفة، نبأ مثير، فائدة، صفيحة، تجويف، حلج القطن، حقق فائدة كبيرة، غرف، إنفرد بنشر الخبر، أخذ بمغرفة، جوف، نزع الحب، سبق غيره في نشر الخبر kaşık cuillère löffel cuchara cucchiaio حرکت شبیه چمچه زنی، بقدر یک چمچه، گلوله بستنی، خاک انداز
مغرفة|سبق صحفي , مجرفة , نبأ مثير , فائدة , صفيحة , تجويف , حلج القطن , حقق فائدة كبيرة , غرف , إنفرد بنشر الخبر , أخذ بمغرفة , جوف , نزع الحب , سبق غيره في نشر الخبر
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "چمچه" در زبان فارسی به معنای "ملاقه" یا "قاشق بزرگ" است که برای سرو غذا یا مایعات استفاده میشود. در نگارش و قواعد فارسی این کلمه باید به چند نکته توجه کرد:
نوشتار صحیح: کلمه "چمچه" با همین شکل نوشته میشود و از نظر املایی درست است.
تلفظ: تلفظ این کلمه به صورت "چَمچه" (با فتحه بر روی "چ" و "م") است.
جمع: جمع این کلمه به صورت "چمچهها" نوشته میشود.
استفاده در جملات: هنگام استفاده از "چمچه" در جمله باید به ساختار جمله و وضعیت اصلی کلمه توجه کنید. مثلاً:
"به کمک چمچه، سوپ را در کاسه ریختم."
"چمچهها را در کشوی آشپزخانه گذاشتم."
نکات نگارش: معمولاً در نگارش رسمی و ادبی به ویژگیهای سبکی و نثر دقت کنید. بهتر است جملات کوتاه و روشن باشند تا مفهوم بهوضوح منتقل شود.
با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "چمچه" به درستی در نوشتارهای خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند جمله با کلمه "چمچه" آورده شده است:
من یک چمچه غذا را روی بشقاب ریختم.
هنگام صرف دسر، از چمچه برای برداشت بستنی استفاده کردم.
او چمچه را به آرامی در قاشقزنی چرخاند تا مخلوط بهتر شود.
وقتی که سوپ داغ را میخوردم، همیشه با چمچهام میچشیدم که آیا طعمش خوب است یا نه.
مادر همیشه به من یادآوری میکرد که از چمچه برای غذا خوردن استفاده کنم تا تمیزتر باشم.
اگر به جملات بیشتری نیاز دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: حرکت شبیه چمچه زنی، بقدر یک چمچه، گلوله بستنی، خاک انداز