جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: حاج . (اِ) صاحب تحفه گوید حاج را بفارسی اشترخار و بترکی دَوَه تیکانی نامند گیاهی است که ترنجبین بر او منعقد می گردد. گرم و بسیار خشک و رادع و جالی و مفتح و تریاق سموم . و شرب و بخور او و ضماد او رافع بواسیر و طلای عصاره و سوخته ٔ او جهت قروح ساعیة بی عدیل و مضر گُرده و مصلحش کتیراو بدلش حندقوقا و روغن او که از آب تازه ٔ او ترتیب دهند جهت مفاصل و جمیع علل بارده بغایت مؤثر و اکتحال عصیر او جهت بیاض خفیف چشم و قطور سه قطره ٔ او دربینی و بعد از آن استنشاق روغن بنفشه رافع صداع مزمن و مجرب دانسته اند و شکوفه ٔ او جهت بواسیر نافع است . و صاحب اختیارات آرد: حاج خاری است که ترنجبین از وی حاصل میشود و نبات کشوث بر وی پیچیده شود و بشیرازی خار ارو(؟) خوانند عصاره ٔ وی چون در چشم کشند سپیدی ببرد و تاریکی زائل کند و گل وی جهت بواسیر بغایت سودمند بود - انتهی . صاحب بحرالجواهر و هم داود ضریر انطاکی عاقول را ردیف حاج گفته اند. و در معالجات امروزی مَن ّ آن را که ترنجبین است در منضجات برای شیرینی آن و هم تلیین و در بعض مُسهلات چون فلوس و مانندآن چون ممدی افزایند. و اشترغاز و خلنج و انوبرخیس و شسن را نیز اهل لغت مرادف حاج آورده اند. که نامهای دیگر خار من ّ ترنجبین است . و من ّ بنی اسرائیل در تیه نیز همان است . ترنجبین . ترانگبین . عاقول . انوبرخیس .علف ترنجبین . تلنگبین . خارترنجبین . شسن . ابن البیطارگوید اینکه رازی در الحاوی گوید حاج اریقی باشد، غلط است . اریقی خلنج است . pilgrim, hajj حاج، المهاجر، الزائر لأماكن مقدسة حاج، الحاج hac hajj hadsch hayy hajj زائر، مسافر
کلمه "حاج" در زبان فارسی به عنوان یک لقب و نشانه احترام برای افرادی که به سفر حج رفتهاند، استفاده میشود. برای نگارش درست این کلمه و توجه به قواعد نگارشی، نکات زیر را مد نظر قرار دهید:
استفاده از اعرابگذاری: کلمه "حاج" به صورت "حاج" بدون اعرابگذاری نوشته میشود، چرا که در زبان گفتاری و نوشتاری رایج است.
نوشتن با حروف بزرگ: در متنهای رسمی، معمولاً لقبها و عناوین به شکل بزرگ نوشته نمیشوند، به همین دلیل "حاج" با حرف کوچک آغاز میشود.
چاپ و نگارش: این کلمه معمولاً در متون مذهبی و فرهنگی به عنوان یک لقب برای افراد استفاده میشود. در نگارشهای رسمی و علمی، بهتر است از کلمات و عناوین با دقت استفاده شود.
اضافه کردن پسوند: اگر این کلمه به عنوان یک لقب برای معرفی فردی به کار رود، ممکن است به دنبال آن نام شخص بیاید (مانند: حاج سید احمد).
توجه به جایگاه: در جملهها، "حاج" معمولاً در موقعیت اسم خاص یا اسم معرفه قرار میگیرد و باید با دقت به ساختار جمله توجه شود.
چندگانگی: اگر در متن بخواهید به تعدادی از افراد اشاره کنید که به سفر حج رفتهاند، میتوانید از "حاجیان" استفاده کنید.
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "حاج" به شکل صحیح و با شناخت کامل استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در زیر چند مثال برای استفاده از کلمه "حاج" در جملات آورده شده است:
حاج آقا به عنوان رئیس خانوادگی همیشه در تصمیمگیریها نقش مهمی دارد.
من میخواهم مراسم مذهبی را با حضور حاجیهای محله برگزار کنم.
حاجی عزیز، شما همیشه در قلب ما جایی خاص دارید.
در محله ما، حاج محمود به خاطر سخاوت و محبتش معروف است.
حاجی وقتی به سفر حج رفت، برای ما دعا کرد و سوغاتیهایی از آنجا آورد.