جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

'āsib
damage  |

آسیب

معنی: آسیب . (اِ) زخم . کوب . ضرب :
به آسیب پا و بزانو و دست
همی مردم افکند چون پیل مست .
عنصری .
|| صدمه . کوس . کوست . عیب و نقص یا شکستگی که از زخم و ضرب پیدا آید :
همان گرد بررفت مانند دود
ز آسیب رخساره ٔ مه شخود.
فردوسی .
اندوهم از آن است که یک روز مفاجا
آسیبی از این دل بفتد بر جگر آید.
فرخی .
بدین شهر دروازه ها شد منقش
از آسیب و از کوس چتر و عماری .
زبیبی یا ربیبی یا زینبی یا زینتی .
|| ضرب . ضربت . زخم . ضربه :
که گشتستند از آسیب شمشیر و سنان تو
بنقش پیل گرمابه بشکل شیر شادروان .
عبدالواسع جبلی .
|| لطام :
سر بادبانها برآمد بر اوج
بجنبید کشتی ز آسیب موج .
فردوسی .
|| تعب . رنج . مشقت . کلفت :
چه آزادند درویشان ز آسیب گرانباری
چه محتاجند سلطانان به اسباب جهانبانی .
خاقانی .
|| جرح . خستگی . فکاری :
ز آسیب شیران پولادچنگ
دریده دل شیر و چرم پلنگ .
فردوسی .
رسیده آفت نشبیل او به هر کامی
نهاده کشته ٔ آسیب او به هر مشهد.
منجیک .
|| آفت . نکبت . بلا. فتنه . مصیبت . خطر. آکفت :
سپهدار هندوستان شاد گشت
کز آسیب اسکندر آزاد گشت .
فردوسی .
و هیچ آسیب نبود اندرین روزگار بسیستان تا آمدن طغرل . (تاریخ سیستان ). بوسهل آمد و پیغام آورد که خواجه بروزگار پدرم آسیبها و رنجها دیده است ... باید که در این کار تن دردهد. (تاریخ بیهقی ).
اقلیم پارس را غم از آسیب دهر نیست
تا بر سرش بود چو توئی سایه ٔ خدا.
سعدی .
|| زیان . ضرر :
نه آسیب یابد بدین گنج تو
نه ارزد همه گنجها رنج تو.
فردوسی .
- آسیب آسیب ! ؛ الخطر الخطر! حذار حذار! اَلحذَر :
ای برادر سخن نادان خاری است درشت
دور باش از سخن بیهده آسیب آسیب !
ناصرخسرو.
|| گزند. آزار :
دلش باد شادان و تاجش بلند
تنش دور از آسیب و جان از گزند.
فردوسی .
چون بایشان بازخورد آسیب شاه شهریار
جنگ ایشان عجز گشت و سحر ایشان بادرم .
عنصری .
او را [ دانیال را ] با شیری در چاه کردند هیچ آسیبی نرسیدش . (مجمل التواریخ ). زینهار تا آسیبی بدونزنی . (کلیله و دمنه ). اگر روباه در حرص و شره مبالغت ننمودی ... آسیب نخجیران بدو نرسیدی . (کلیله و دمنه ).
قصد آن کردم که ذوالقرنین ثانی خوانمش
عقل گفت ای خاطرت آسیب نقصان یافته .
انوری .
گرچه ز هرچه دوست بد آسیب دیده ام
ورچه ز هرچه خصم بد آزار خورده ام .
خاقانی .
|| مالش . نظر نَحس :
مرد آسیب فلک یابد کاندر دو صفت
همچنو عنصر نفع آمد و سرمایه ٔ ضَر.
سنائی .
|| لگد. اسکیزه . جُفته . آلیز :
سواری پدید آمد اندر نبرد
کز آسیب اسبش جهان شد بدرد.
فردوسی .
آسمان زآسیب خنگش راست چون شیشه ز باد
چار جانب پس خزد کش وسعت میدان کند.
امیرخسرو.
|| تماس . سایش . ببساوش . تلاقی : در آنجا خداوند، حال آن آب را میگرداند تا درّ میشود. پردگیان با جمال باید که آسیب آن درّ چون با گوش و بناگوش ایشان باشد قدر آن درّ بدانند و جمال خود را بقیمت کامله بفروشند. (کتاب المعارف ).
دست زن درکرد در شلوار مرد
خرزه اش بر دست زن آسیب کرد.
مولوی .
|| پرتو. (لسان الشعراء از مؤیدالفضلاء). نور، مقابل ضیاء. || تبش . هُرم :
شعله ٔقهر تو گر با کوثر آسیبی زند
زو برآید همچنان کز قعر دوزخ التهاب .
علی فرقدی .
یکی شعله ای باشدی سهمناک
که دوزخ از آسیب آن باشدی .
مسعودسعد.
|| دمش . وزش . نفحه :
گناه من بیک آسیب باد رحمت تو
بریزد ار مثل افزون ز برگ اشجار است .
امیرخسرو.
|| کوفتگی .
- آسیب دیده ، آسیب رسیده ؛ ضرب خورده . صدمه دیده .
- آسیب زدن ، آسیب رسانیدن ؛ صدمه و ضرب زدن .
- آسیبها ؛ آفات .مصائب .
- آسیب یافتن ، آسیب دیدن ؛ صدمه دیدن .
... ادامه
1210 | 0
مترادف: 1- آفت، بلا 2- آزار، خدشه، زخم، صدمه، ضرب، گزند، لطمه 3- عيب، نقص 4- خسارت، خسران، زيان، ضرر
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم)
مختصات: ( اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: 'Asib
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 73
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
damage | harm , injury , hurt , trauma , inconvenience , mar , tort , lesion , strain , teen
ترکی
zarar
فرانسوی
dommage
آلمانی
schaden
اسپانیایی
daño
ایتالیایی
danno
عربی
ضرر
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "آسیب" در زبان فارسی به معنای خسارت، آسیب‌دیدگی یا لطمه به چیزی است. برای استفاده صحیح و نگارشی این کلمه، تعدادی نکته مهم وجود دارد:

  1. استفاده صحیح:

    • این کلمه معمولاً در جملات به صورت اسم و به معنای آسیب یا لطمه به کار می‌رود. به عنوان مثال: "آسیب به ساختمان وارد شد."
  2. ترکیب‌ها:

    • "آسیب دیدن": به معنای متوجه شدن آسیب یا لطمه‌ای است.
    • "آسیب‌رسان": به معنای عاملی است که موجب آسیب می‌شود.
  3. قیدها و صفات:

    • کلمه "آسیب" می‌تواند به همراه قیدها و صفات مختلف به کار رود، مثلاً "آسیب جدی" یا "آسیب جزئی".
  4. نکات نگارشی:

    • در نوشتار رسمی و علمی، دقت کنید که از کلمات و عبارات دقیق و محاوره‌ای پرهیز کنید. به عنوان مثال: "این عامل می‌تواند آسیب‌های جدی به سلامت انسان وارد کند."
  5. تفاوت با دیگر کلمات:
    • دقت کنید که "آسیب" با کلماتی مانند "صدمه" یا "خسارت" معادل نزدیک است، اما هر کدام در زمینه و کاربرد خاص خود به کار می‌روند.

با رعایت این نکات می‌توانید از کلمه "آسیب" به‌درستی و به‌صورت نگارش صحیحی استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در زیر چند مثال از استفاده کلمه "آسیب" در جملات مختلف آورده شده است:

  1. آسیب های ناشی از زلزله باعث تخریب بسیاری از ساختمان ها شد.
  2. باید به فکر پیشگیری از آسیب های جسمی در حین ورزش باشیم.
  3. آسیب روحی ناشی از این تجربه تلخ می تواند مدت ها به یاد او بماند.
  4. محیط زیست ممکن است به دلیل آلودگی شدید آسیب ببیند.
  5. توجه به سلامت روانی می تواند از ایجاد آسیب های عاطفی جلوگیری کند.

اگر سوال دیگری دارید یا به اطلاعات بیشتری نیاز دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!


واژگان مرتبط: خرابی، زیان، اسیب، اذیت، ازار، ضربه روحی روان اسیب، روان زخم، ضغطه، ناراحتی، زحمت، مزاحمت، اسباب زحمت، درد سر، شبه جرم، غبن، جراحت، نژاد، زور، کشش، تقلا، کوشش، کشیدگی عضله، غصه، رنج، درد، اندوه، خشم

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری