جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: حامل . [ م ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از حمل . برَنده . حَمْل کننده . بردارنده ٔ چیزی برخود. نگاه دارنده . باربردار. ج ، حَمَلة : حاملی محمول گرداند ترا قابلی مقبول گرداند ترا. مولوی . - حامل اسفار ؛ مقتبس از آیه ٔ شریفه ٔ مثل الذین حملوا التوریة ثم لم یحملوها، کمثل الحمار یحمل اسفاراً . کنایت از مردمان نادان و عالم بی عمل . - حامل بودن ؛ چیزی را با خود بردن . - حامل شدن ؛ چیزی را با خود داشتن . - حامل مکتوب ؛ پیک . قاصد. - حامل وحی ؛ جبرئیل . رجوع به حامل وحی شود. - حامل وِزْر (اوزار) ؛ گناه کار : گر خداوند تعالی به گناهیت بگیرد گو بیامرز که من حامل اوزار تو باشم . سعدی (طیبات ). || (اصطلاح موسیقی ) خطهایی که علامات نتهای موسیقی بر آن نقش کنند. ________________________ ________________________ ________________________ حامل || حامله . حُبْلی ̍. زن باردار. آبستن . بارور. باردار. مقابل حائل . ج ، حاملات ، حوامل . (مهذب الاسماء) : زمانه حامل هجر است و لابد نهد یک روز بار خویش حامل . منوچهری . کنار آبدان گشته بشاخ ارغوان حامل سحاب ساج گون گشته بطفل عاجگون حُبْلی . منوچهری . سر نگونسار ز شرم و روی تیره ز گناه هر یکی با شکمی حامل و پرماز لبی . منوچهری . بمهد راستین و حامل بکر بدست و آستین بادمجرا. خاقانی . تا که شد نوروز سلطان فلک را میزبان حاملان طبع جان بر میزبان افشانده اند. خاقانی . عجوز جهان مادر یحیی آسا از او حامل تازه زهدان نماید. خاقانی . || مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: عند اهل الهیئة هو الخارج لغیر الشمس و یجی ء شرحه فی ذکر لفظ الخارج . بیرونی گوید: فلک حامل فلکی است همچون فلک اوج . مرکز او بیرون از مرکز عالم ، و سطح او به سطح فلک مایل است . و فلک التدویر را همی برد، چنانک مرکز فلک التدویر بر محیط او سوی توالی البروج همی رود چنانکه صورتش بنگاشتیم . (التفهیم صص 122-123).فلک حامل ؛ در اصطلاح هیئت قدیم فلکی باشد میان هر یک از این افلاک ششگانه که تدویر کوکب در ثخن آن مرکوز باشد، سوای شمس . (آنندراج ). || (اصطلاح فیزیک ) سهمی باشد که جهت آن جهت نیرو و درازای آن شدت نیرو را معین کند . || شعاع حامل . شعاعی است که از نقطه ٔ ثابتی در جهتی متغیر کشیده شود برای آنکه وضع متغیر نقطه ای را که متعاقب منحنی معینی است نگه دارد. صفت، آورنده، برنده، حملكننده ، باردار، آبستن ، بردار ، دربردارنده، حاوي ، پنج خط افقيموازي در نتنويسي فرستنده، گيرنده گيرنده نازا، سترون، عقيم
1- بردار
2- دربردارنده، حاوي
3- پنج خط افقيموازي در نتنويسي carrier, vehicle, bearer, vector, transport, conveyor, stave, conveyer, porter, vectorial الناقل، الموجة الحاملة، شركة النقل، حاملة الطائرات، الحمال، التيار الحامل، ساعي البريد، حامل المرضى، عتال، ملتزم النقل، ناقل الجراثيم، الناقلة مادة حفازة taşıyıcı transporteur träger transportador vettore حمال، حامل میکرب، دستگاه کاریر، حرفه، موج حام-ل، وسیله نقلیه، ناقل، رسانه، برندگر، رسانگر، در وجه حامل، درخت بارور، مسیر، جهت، خط سیر، خصیصه نما، حمل و نقل، ترابری، بارکش، چماق، شیارهای نازک چوب، شبیه لوله، میله نردبان، دنده بشکه، باربر، دربان، ابجو، آبجو پورتر، شعاع حامل
... ادامه
945|0
مترادف:صفت، آورنده، برنده، حملكننده ، باردار، آبستن ، بردار ، دربردارنده، حاوي ، پنج خط افقيموازي در نتنويسي
متضاد:فرستنده، گيرنده گيرنده نازا، سترون، عقيم
1- بردار
2- دربردارنده، حاوي
3- پنج خط افقيموازي در نتنويسي
carrier|vehicle , bearer , vector , transport , conveyor , stave , conveyer , porter , vectorial
ترکی
taşıyıcı
فرانسوی
transporteur
آلمانی
träger
اسپانیایی
transportador
ایتالیایی
vettore
عربی
الناقل|الموجة الحاملة , شركة النقل , حاملة الطائرات , الحمال , التيار الحامل , ساعي البريد , حامل المرضى , عتال , ملتزم النقل , ناقل الجراثيم , الناقلة مادة حفازة
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "حامل" در زبان فارسی به معنای کسی یا چیزی است که چیزی را حمل میکند. این کلمه در زمینههای مختلفی به کار میرود، از جمله در پزشکی (مانند حاملگی) و در متون علمی و فنی.
نکات نگارشی و قواعدی مربوط به "حامل":
نقطهگذاری: در جملاتی که "حامل" در آنها به کار رفته، باید به دستور زبان و نحوه استفاده از فعل و ساختار جملات توجه شود. مثلاً:
"زن حامل به علائم مشخصی دچار میگردد." (استفاده صحیح از "حامل")
تلفظ: کلمه "حامل" به شکل "حا-مل" تلفظ میشود و بر روی حرف "ا" تاکید بیشتری وجود دارد.
جنسیت و شمار: "حامل" به معنای یک فرد یا شیء میباشد، بنابراین میتوان از این کلمه در جملات مفرد و جمع استفاده کرد:
"حاملان این بار باید دقت بیشتری کنند." (جمع)
"او یک حامل مواد غذایی است." (مفرد)
استفاده در اصطلاحات: "حامل" میتواند در ترکیبهای مختلفی به کار رود. به عنوان مثال:
حامل ویروس (در پزشکی)
حامل انرژی (در فیزیک)
قواعد صرفی: این کلمه میتواند به اشکال مختلف صرف شود؛ مثلاً:
"حامل" (مفرد)
"حاملان" (جمع)
مثالهای بیشتر:
"این پرندهها حامل بیماریهای مختلف هستند."
"زنانی که حامل هستند، نیازمندیهای خاصی دارند."
با رعایت این نکات میتوان از کلمه "حامل" به شکل صحیح و مؤثری در نوشتار خود استفاده کرد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "حامل" در جملات مختلف آمده است:
او به عنوان حامل پیام مهمی از سوی رئیس به جلسه آمد.
بعضی از مواد غذایی، حامل ویتامینهای ضروری برای بدن هستند.
در فیزیک، امواج صوتی به عنوان حامل انرژی شناخته میشوند.
این کیف به عنوان حامل کتابها و وسایل شخصیام استفاده میشود.
حاملهای بینایي نقش مهمی در انتقال اطلاعات بین سلولها دارند.
اگر به مثالهای بیشتری نیاز دارید یا به موضوع خاصی مرتبط با "حامل" علاقه دارید، لطفاً بفرمایید!
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: حمال، حامل میکرب، دستگاه کاریر، حرفه، موج حام-ل، وسیله نقلیه، ناقل، رسانه، برندگر، رسانگر، در وجه حامل، درخت بارور، مسیر، جهت، خط سیر، خصیصه نما، حمل و نقل، ترابری، بارکش، چماق، شیارهای نازک چوب، شبیه لوله، میله نردبان، دنده بشکه، باربر، دربان، ابجو، آبجو پورتر، شعاع حامل
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر