جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: حب . [ ح َب ب ] (ع اِ) دانه . (دستوراللغة) (مهذب الاسماء) (ترجمان القرآن ). دان . حبة. ج ،حبوب ، حبان ، حبوبات . آنچه در ثمر بارز باشد و بی غلاف مثل گندم و جو. || تخم . بزر : مسکن دشمن تو بود و بُوَد هر زمینی کز او نروید حب . فرخی . من به یمگان در نهانم علم من پیدا چنانک فعل نفس رستنی پیداست اندر بیخ و حب . ناصرخسرو. اندیشه کن یکی ز قلمهای ایزدی در نطفه ها و خایه ٔ مرغان و بیخ و حب . ناصرخسرو. حبّه ٔ مهر تو گر ابر بگیرد پس از آن از زمین برنزندجز اثر حُب ّ تو حب . سنائی . پهلوان چَه را چو ره پنداشته شوره اش خوش آمده حب کاشته . مولوی . همچنان گردد هم اندر دم زمین سبز کشت از سنبل و حب ثمین . مولوی . || داروهای کوفته و سرشته و به گلوله های خرد به اندازه ٔ ماشی تا نخودی و کوچکتر و بزرگتر کرده . ج ، حبوب : گردها و عصاره های لاینحل در آب و بدطعم و بدبو راکه مقدار شربت آن کم باشد با شربت گلیسیرین یا صمغ و یا نشاسته و امثال آن بسرشند سپس حب سازند، و این برای سهولت بلع است که بیمار را از خوردن مایع بدبو و بدطعم معاف میدارد. - حب کردن ؛ گلوله ساختن داروهای سرشته و کوفته . تحثیر : همچو مطبوخ است وحب کآن را خوری تا بدیری شورش و رنج اندری . مولوی . ور حب و مطبوخ خوردی ای ظریف اندرون شد پاک زَاخلاط کثیف . مولوی . || چینه . چنه . || پاره ٔ شکسته از قند یا نبات به مقدار بادامی یا بزرگتر: یک حب قند. مثل حب نبات ؛ نهایت شیرین (میوه چون انگور شیرین ، هندوانه ٔ شیرین ). || بسیار جمیل . - حب انگور ؛ حبه و شگله و گله ٔ آن . - حب کردن ؛ جدا کردن حب های انگور و مانند آن از خوشه و توده کردن . حبه کردن . - حب نبات ؛ یک قطعه نبات . یک پاره نبات . 1- خلت، دوستي، عشق، محبت، وداد بغض، عداوت
1- سبو pill, berry, grain, hub قرص، حبة دواء، برشامة دواء، كرة التنس، طاقية، كرة الغلف، حبة aşk amour liebe amar amore قرص، حب دارو، دانه، توت، حبه، سته، تخم ماهی، غله، حبوبات، ذره، جو
قرص|حبة دواء , برشامة دواء , كرة التنس , طاقية , كرة الغلف , حبة
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "حب" در زبان فارسی به معنی دوست داشتن یا محبت است. برای استفاده مناسب از این کلمه در نوشتار فارسی، توجه به چند نکته نگارشی و دستوری مهم است:
املا: کلمه "حب" بهدرستی به صورت "حب" نوشته میشود. این کلمه عربی است و در فارسی به شکلهای مختلفی مورد استفاده قرار میگیرد.
معانی: "حب" به معنی محبت، عشق و دوستداشتن است. این کلمه معمولاً در متون ادبی و شعر بهکار میرود و میتواند به احساسات عمیق انسانی اشاره کند.
ترکیب با دیگر کلمات: "حب" میتواند با دیگر واژهها ترکیب شود. مثلاً "حب الهی"، "حب وطن" و غیره. در این ترکیبها، باید مراقب معنی و سیاق کلام بود.
نکات نگارشی:
اگر "حب" در وسط جمله استفاده میشود، باید دقت کرد که با سایر اجزای جمله هماهنگ باشد.
در نوشتار رسمی، بهتر است از کلمات معادل فارسی مانند "محبت" یا "عشق" در صورت امکان استفاده شود.
کاربرد در شعر و ادبیات: "حب" در شعر و ادبیات فارسی بهوفور استفاده میشود و معانی عمیقتری در این زمینه دارد. شاعران و نویسندگان معروف فارسی همواره از این واژه برای بیان احساسات عاشقانه و عمیق انسانی استفاده کردهاند.
با رعایت این نکات، میتوانید بهخوبی از کلمه "حب" در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "حب" در جملات مختلف آورده شده است:
حب به طبیعت باعث میشود که از محیط زیست خود مراقبت کنیم.
عشق و حب حقیقی همیشه در قلبها باقی میماند.
او یک حب بزرگ برای خواندن کتابهای شعر دارد.
در فرهنگ ما، حب خانواده و دوستان بسیار ارزشمند است.
حب به علم و دانش میتواند به پیشرفت جامعه کمک کند.
امیدوارم این جملات کمککننده باشند!
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: قرص، حب دارو، دانه، توت، حبه، سته، تخم ماهی، غله، حبوبات، ذره، جو
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر