جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: حب . [ ح ُب ب ] (ع اِ) مهر. دوستی . وُدّ. وِداد. مودّت . محبت . دوست داشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان جرجانی ) (زوزنی ).دوست ناک شدن . (تاج المصادر بیهقی ). مقابل بغض . دشمنی . دشمنانگی : در حب خدا و رسول و آلش معروف چو خورشید بر زوالم . ناصرخسرو. نرسد بر چنین معانی آنک حب دنیا رخانْش بشْخاید. ناصرخسرو. چون به حب آل زهرا روی شستی روز حشر نشنود گوشَت ز رضوان جز سلام و مرحبا. ناصرخسرو. با دل رنجور در این تنگ جای مونس من حب رسول است و آل . ناصرخسرو. جهان آفرین آفرین کرد با من به حب علی وآفرین محمد. ناصرخسرو. حب دنیا پای بند است ار همه یک سوزن است . سنائی . حبه ٔ مهر تو گر ابربگیرد پس از آن از زمین برنزند جز اثر حُب ّ تو حَب . سنائی . گفت با وی جحی که انده چاشت در دلم حب و بغض کس نگذاشت . سنائی . یکی را حب جاه از جاده مستقیم به بیراه افکنده . (کلیله و دمنه ). - حُباً و کرامةً ؛ دوستی و کرامت باد ترا. سمعاً و طاعةً ؛ بچشم . بدیده ٔ منت . - حب الوطن ، حب وطن ؛ دوستی میهن . میهن دوستی . وطن پرستی : حب الوطن من الایمان . (حدیث نبوی ). گر بغربت روم بینی یا ختن ازدل تو کی رود حب الوطن ؟ مولوی گنج علم ما ظهر مع ما بطن گفت از ایمان بود حب الوطن . بهائی . - حب شهوانی ؛ حب حیوانی . - حبک الشی ٔ یعمی و یصم ّ ؛ دوستی تو چیزی را، ترا کور و کر کند. پس نبیند جمله را با طِم ّ و رِم حبک الاشیاء یعمی و یصم . مولوی . کوری عشق است این کوری ّ من حب یعمی و یصم است ای حسن . مولوی . - حب مال ؛ دوستی تمول . - حب نفس ؛ خودخواهی . - حب نوع ؛ نوع پرستی . نوع دوستی . - حب ولد ؛ تَرَدﱡم . فرزنددوستی 1- خلت، دوستي، عشق، محبت، وداد بغض، عداوت
1- سبو pill, berry, grain, hub قرص، حبة دواء، برشامة دواء، كرة التنس، طاقية، كرة الغلف، حبة aşk amour liebe amar amore قرص، حب دارو، دانه، توت، حبه، سته، تخم ماهی، غله، حبوبات، ذره، جو
قرص|حبة دواء , برشامة دواء , كرة التنس , طاقية , كرة الغلف , حبة
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "حب" در زبان فارسی به معنی دوست داشتن یا محبت است. برای استفاده مناسب از این کلمه در نوشتار فارسی، توجه به چند نکته نگارشی و دستوری مهم است:
املا: کلمه "حب" بهدرستی به صورت "حب" نوشته میشود. این کلمه عربی است و در فارسی به شکلهای مختلفی مورد استفاده قرار میگیرد.
معانی: "حب" به معنی محبت، عشق و دوستداشتن است. این کلمه معمولاً در متون ادبی و شعر بهکار میرود و میتواند به احساسات عمیق انسانی اشاره کند.
ترکیب با دیگر کلمات: "حب" میتواند با دیگر واژهها ترکیب شود. مثلاً "حب الهی"، "حب وطن" و غیره. در این ترکیبها، باید مراقب معنی و سیاق کلام بود.
نکات نگارشی:
اگر "حب" در وسط جمله استفاده میشود، باید دقت کرد که با سایر اجزای جمله هماهنگ باشد.
در نوشتار رسمی، بهتر است از کلمات معادل فارسی مانند "محبت" یا "عشق" در صورت امکان استفاده شود.
کاربرد در شعر و ادبیات: "حب" در شعر و ادبیات فارسی بهوفور استفاده میشود و معانی عمیقتری در این زمینه دارد. شاعران و نویسندگان معروف فارسی همواره از این واژه برای بیان احساسات عاشقانه و عمیق انسانی استفاده کردهاند.
با رعایت این نکات، میتوانید بهخوبی از کلمه "حب" در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "حب" در جملات مختلف آورده شده است:
حب به طبیعت باعث میشود که از محیط زیست خود مراقبت کنیم.
عشق و حب حقیقی همیشه در قلبها باقی میماند.
او یک حب بزرگ برای خواندن کتابهای شعر دارد.
در فرهنگ ما، حب خانواده و دوستان بسیار ارزشمند است.
حب به علم و دانش میتواند به پیشرفت جامعه کمک کند.
امیدوارم این جملات کمککننده باشند!
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: قرص، حب دارو، دانه، توت، حبه، سته، تخم ماهی، غله، حبوبات، ذره، جو
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر