جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: حزن . [ ح َ زَ ] (ع اِمص ) حُزن . اندوه . غم .انده . حدوک . کمد. حوبه . غمگنی . غمگینی : کامران باش و شادمانه بزی دشمنانت اسیر گُرم و حزن . فرخی . گفتم چه پیشه دارد مهر و هوای او گفتا یکی بلا بزداید یکی حزن . فرخی . قسم تو باد از این جهان خرمی قسم بداندیش گرم و حزن . فرخی . هر که بر او سایه فکند آن درخت رست ز تیمار و ز کرب و حزن . فرخی . خویشتن سوزیم و هر دو بر مراد دوستان دوستان در راحتند از ما و ما اندر حزن . منوچهری . ای باده فدای تو همه جان و تن من کز بیخ بکندی ز دل من حزن من . منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 78). مرا ملال گرفته ز دیر ماندن شب تنی به رنج و عذاب و دلی به گرم حزن . مسعودسعد. بینادلان ز گفته ٔ من در بشاشتند کوری آن گروه که جز در حزن نیند. خاقانی . زین می خوش همچو من نوش کن ای خوش سخن از سر رنج و حزن خیز و برآور دمار. خاقانی . هم او را از آن حاصلی نیستی وگرخویشتن در حزن کشتمی . خاقانی . رو بهم کردند هر سه مفتتن هر سه را یک رنج و یک درد و حزن . مولوی . - بوالحزن ؛ دائم الحزن . محزون . اندوهناک : اندک اندک نور را بر نار زن تا شود نار تو نورای بوالحزن . مولوی . - بیت الحزن ؛ بیت الاحزان . خانه ٔ احزان . - || کنایت از خانه ای که یعقوب زمان ناپدید شدن یوسف در آن نشسته بود : بدین شکسته ٔ بیت الحزن که می آرد نشان یوسف دل از چه زنخدانش . حافظ. و در ادبیات فارسی گاهی کلبه ٔ و گاهی خانه ٔ احزان نیز آمده است : هفت مردان که منم هشتم ایشان به وفا کهفشان خانه ٔ احزان بخراسان یابم . خاقانی . یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور کلبه ٔ احزان شود روزی گلستان غم مخور. حافظ. اندوه، دلتنگي، غصه، غم، كرب، كربت، گرفتگي، ملال، ملالت سرور grief, sorrow, despondency, despondence, sadness حزن، غم، كآبة، مرارة، أسف، أسي، كارثة، تعزية Üzüntü tristesse traurigkeit tristeza tristezza سار، رنجش، غم و اندوه، مصیبت، سوگ، دلسردی، خفگی، تنگدلی، دل گرانی
کلمه "حزن" در زبان فارسی به معنای اندوه و غم است و از نظر نگارشی و دستوری قواعد خاصی دارد. در ادامه به برخی از این قواعد اشاره میکنیم:
جنس و تعداد:
"حزن" یک اسم مذکر است و به صورت مفرد استفاده میشود. برای جمع آن میتوان از "احزان" استفاده کرد، اما این واژه کمتر رایج است.
استفاده در جملات:
میتوان "حزن" را به عنوان اسم در جملات به کار برد. مثلاً: "او در حالت حزن به سر میبرد."
توصیف با صفات:
میتوان این کلمه را با صفات توصیف کرد. مثلاً: "حزن عمیق"، "حزن شدید"، "حزن و اندوه".
وجه استفاده:
کلمه "حزن" معمولاً در متنهای ادبی و شاعرانه بیشتر رایج است و برای بیان احساسات منفی و عواطف عمیق به کار میرود.
همنشینی با دیگر کلمات:
این واژه میتواند با افعال و واژههای مرتبط دیگری ترکیب شود. مثلاً: "حزن کردن"، "در حزن فرو رفتن".
قواعد نگارشی:
هنگام نگارش متون، توجه به نگارش صحیح و جدا نکردن کلمه "حزن" از دیگر کلمات بسیار مهم است. همچنین در جملات توصیفی، استفاده از ویرگول برای جدا کردن صفات و قیدها از اسم، رعایت شود.
با رعایت این قواعد میتوان از کلمه "حزن" به درستی و به زیبایی در جملات استفاده کرد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "حزن" در جمله آوردهام:
حزن او پس از از دست دادن عزیزانش، به وضوح در چهرهاش نمایان بود.
در دل شب، با احساس حزن به یاد روزهای گذشته نشسته بود.
شعرهای او همیشه بوی حزن و اندوه میدهد و خواننده را به تفکر وامیدارد.
حزن این موسیقی را میتوان در ضربات آرام ساز احساس کرد.
او سعی کرد که احساس حزن خود را پنهان کند، اما چشمانش همه چیز را فاش کرد.