جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: حسب . [ ح َ س َ ] (ع اِ) خویشاوندی پدر. (مقدمة الادب زمخشری ). هرچه بشمرند از گوهر مردم . (محمودبن عمر ربنجنی ). || گوهر نیک . (حبیش تفلیسی ). گوهری و خداوند نژاد بزرگ شدن . (زوزنی ). گوهری و خداوند نژاد نیک شدن . (تاج المصادر بیهقی ). گوهر نیک . (دستوراللغة ادیب نطنزی ). اندازه ٔ گوهر. (دهار). گوهر هر مرد و بزرگی وی از روی نسب و مال و دین و کرم و شرف بالفعل . (منتهی الارب ). شرف ثابت در پدران . (منتهی الارب ). || بزرگی مرد از روی نسب . فخر به پدران یا فخر از روی مال و دین و شرف . بزرگی مرد از هنر و مال خود، بزرگی و شرف از آباء و اجداد. شرف و بزرگی از مال و جاه و دین . (غیاث ). شرافت و بزرگی . اصل مردم . تبار. مفاخر پدران . تهانوی گوید: بفتح حاء و سین مهملتین ، بزرگی مرد از روی نسب ، کما فی الصراح . و در کشف اللغات گوید: حسب بفتحتین ، بزرگی و بزرگواری مرد در دین و مال و فی فتح القدیر فی باب الکفو من النکاح ، الحسب مکارم الاخلاق . و در «المحیط» از صدرالاسلام روایت کرده که او گفته است ، حسیب کسی را نامند که او را جاه و حشمت و منصب باشد. (کشاف اصطلاحات الفنون ). و سید شریف جرجانی گوید: هو ما یعده المرء من مفاخر نفسه و آبائه . (تعریفات ). ج ، احساب . زِئَم . عنصر. (منتهی الارب ). نجر، نِجار. نُجار. (منتهی الارب ) : گردانید او را بپاکی فاضل تر قریش از روی حسب . (تاریخ بیهقی ص 308). || در تداول فارسی ، بزرگواری و فضائل اکتسابی ِ شخص نسبت به کردار نیک . نیکویی . خوبی : گر ندارد حرمتم جاهل مرا کمتر نشد سوی دانا نه نسب نه جاه و قدر و نه حسب . ناصرخسرو. نسب گوئی بنام ایزد ز جمشید حسب پرسی بحمداﷲ چو خورشید. نظامی . در یکی گفته که استادی طلب عاقبت بینی نیابی در حسب . مولوی . 1- طبق، وفق
2- بسندگي، كفايت
3- بسندهبودن، كفايت كردن
4- شماره كردن، شمردن نسب
1- اندازه، شمار، قدر
2- شرف، بزرگي، فضيلت
3- بزرگواري، فضايل اكتسابي by بواسطة، من قبل، من جانب، في، بجانب، بقرب، في إتجاه، عبر كذا، من طريق، في ساعة معينة buna göre selon entsprechend de acuerdo a secondo
بواسطة|من قبل , من جانب , في , بجانب , بقرب , في إتجاه , عبر كذا , من طريق , في ساعة معينة
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "حسب" در زبان فارسی به معنای "بر اساس" یا "مطابق" است و به طور معمول در جملات رسمی و اداری به کار میرود. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مربوط به این کلمه اشاره میکنیم:
استفاده در جملات: "حسب" معمولاً به عنوان یک قید و در ترکیب با دیگر کلمات به کار میرود. برای مثال:
حسب درخواست شما
حسب شرایط موجود
حالتهای تلفظی: در هنگام سخن گفتن، باید دقت کنید که کلمه "حسب" به طور صحیح و واضح تلفظ شود، تا موجب برداشت نادرست نشود.
نحوه نوشتن: این کلمه بهصورت "حسب" نوشته میشود و باید از املای آن اطمینان حاصل کرد.
ترکیب با کلمات دیگر: "حسب" میتواند با دیگر کلمات ترکیب شود و عبارات مختلفی تشکیل دهد. برای مثال:
حسب نظر پزشک
حسب مفاد قرارداد
فاصلهگذاری: پس از "حسب" بهطور معمول از یک فاصله استفاده میشود تا خوانایی متن حفظ گردد.
جایگاه در جمله: این کلمه معمولاً در ابتدای عبارت یا جمله میآید، اما میتواند در مکانهای دیگر نیز قرار گیرد، بهخصوص در متون اداری.
برای ایجاد جملات صحیح و خوانا، توجه به این نکات میتواند مفید باشد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در زیر چند مثال از کلمه "حسب" در جملات آورده شده است:
حسب معمول، او هر روز صبح زود از خواب بیدار میشود.
حسب گفتههای پزشک، باید رژیم غذایی خود را تغییر دهم.
او حسب نیاز، به اداره مراجعه کرد تا مدارک را تهیه کند.
حسب گزارشها، وضعیت اقتصادی کشور رو به بهبود است.
ما طبق برنامه، حسب توافق قبلی جلسهای را برگزار خواهیم کرد.
این جملات نشاندهنده کاربردهای مختلف کلمه "حسب" در زبان فارسی هستند.