جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: حص . [ ح َص ص ] (ع مص ) حص رأس ؛ستردن موی سر. موی از سر بریدن . موی از سر ببردن . (تاج المصادر بیهقی ). موی از سر ببردن سر خود. (زوزنی ). موی ستردن . موی ریزانیدن . ستردن مو. || لغة فی حس ّ. (لسان العرب ) (دینوری از نشوء اللغة ص 73). || بهره و بخش دادن کسی را. (منتهی الارب ). بهره دادن . (دهار). || نیک دویدن . (تاج المصادر بیهقی ). سخت دویدن . بشتاب رفتن . || کم و ناقص کردن چیز را. (منتهی الارب ). عیبناک کردن . || (ع اِ) و هو حص ؛ ای لایجیر اَحداَ. || رحم ذات حص ؛ رحم حاصة. رحم محصوصة. لديه
کلمه "حص" در زبان فارسی به معنای حفاظت و محصور شدن است و معمولاً در ترکیبات و عبارات مختلف به کار میرود. اما قواعد نگارشی مرتبط با آن به طور مستقیم وجود ندارد، زیرا "حص" به خودی خود یک واژه کامل نیست و بیشتر در ترکیب با سایر واژهها مورد استفاده قرار میگیرد.
آیا شما به دنبال نکات خاصی درباره استفاده از این واژه یا ترکیبات آن هستید؟ یا شاید سوال خاصی در مورد قواعد نگارشی عمومی دارید؟ اگر اطلاعات بیشتری ارائه دهید، میتوانم به شما کمک بیشتری کنم.