جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: حلال . [ ح َ ] (ع ص ) نقیض حرام . و به این معنی گاه بکسر اول آید. (از منتهی الارب ). جایز. سائغ. مباح . طیب . طیبه . (ترجمان القرآن ) : می جوشیده حلال است سوی صاحب رای شافعی گوید شطرنج حلال است بباز می و قمار و لواطه بطریق سه امام مر ترا هر سه حلال است هلا سر بفراز. ناصرخسرو. بسمل چرا حلال شد و مرده چون حرام این ز ابتدا نبود کنون بانتها شده ست . ناصرخسرو. در چشم همت تو کزو دور چشم بد سیم حلال بی خطر است و زر عیار. سوزنی . چو شیر مادر خون پدر حلال کنی بگاه کینه اگر دست برپدر یابی . کمال اسماعیل . حلالش باد اگر خونم بریزد که سردر پای او خوشتر که بر دوش . سعدی . ترا ملامت رندان و عاشقان سعدی دگر حلال نباشد که خود بلغزیدی . سعدی . - حلال خوار ؛ مشروع و مباح خوار: مردار بسگان رسید و حلال بحلال خواران . (تذکرة الاولیاء). - || کناس در محاوره ٔ هندیان . - حلال خور ؛ مال مشروع خور. - || کناس . - حلال خواری ؛ چیز حلال و مباح خوردن : اعتمادی زیادت از حد برحلال خواری و کم آزاری او کردند. (المضاف الی بدایع الازمان ). - حلال داشتن ؛ حلال شمردن : دوستی با تو حرام است که چشمان خوشت خون عشاق بریزند و حلالش دارند. سعدی . - حلال زادگی ؛ پاک زادی . - حلال زاده ؛ پاک زاده . پاک زاد. خلف الصدق . ولد حلال . مقابل ِ حرام زاده : بزرگوار جهان خواجه ٔ بلند نسب خنک روان پدر زین حلال زاده پسر. فرخی . - حلال شدن ؛ روا شدن . مباح شدن . حل . (تاج المصادر بیهقی ) : بسمل چرا حلال شد و مرده چون حرام این زابتدا نبود کنون بانتها شده ست . ناصرخسرو. بر من اگر حرام شد وصل تو نیست بوالعجب بوالعجب آنکه خون من برتو چرا حلال شد. سعدی . - حلال کردن ؛ جایز گردانیدن . مباح گردانیدن . بحل کردن : من حلاش کردم ار خونم بریخت من همی گفتم حلال او می گریخت . مولوی . گفت کابین و ملک و رخت و جهیز همه پاکت حلال کردم خیز. سعدی . ای خضرحلالت نکنم چشمه ٔ حیوان دانی که سکندر به چه محنت طلبیده ست . سعدی . جماعتی که نظر راحرام میدانند نظر حرام بکردند و خون خلق حلال . سعدی . - || سربریدن حیوان مأکول اللحم . کشتن بوجه شرعی حیوانی را. - حلال گر ؛ محلل : سوگند چون خوری به طلاق سه گانه خور تا من شوم حلال گر آن مطلقه . سوزنی . رجوع به محلل شود. - حلال گشتن ؛ حلال شدن : ای روزگار چونکه نویدت حلال گشت ما را و گشت مال حلالت همی حرام . ناصرخسرو. - حلال گوشت ؛ حیوانی که گوشت آن حلال و خوردنش رواست . - حلال وار و حلال واری ؛ (اصطلاح بازاریان ) بصورت حلال . بطور حلال : گویند: حلال واری و حلال وار تومانی ده شاهی نفع ماست . - سیم حلال : داری دو کف دو کفه ٔ شاهین مکرمت بخشندگان سیم حلال و زر عیار. سوزنی . || کسی که از احرام بیرون آمده باشد. (از منتهی الارب ). و نگویند حال ّ اگر چه موافق قیاس است . (منتهی الارب ). || (اِ) در تداول عوام ، شوی . زوج . || زن . زوجه . (یادداشت مرحوم دهخدا). || مصطکی ، و آن صمغی باشد که علک رومی خوانند. (برهان ). || نی بوریا. (فرهنگ فارسی معین ). || (مص ) حلال شدن . (ترجمان عادل ). روا شدن . || از حرام بیرون آمدن . (ترجمان عادل ). || ماههای حلال تمام ماههای سال است بجز ذوالقعده و ذوالحجه و محرم و رجب . 1- حلكننده،
2- گرهگشا، گشاينده حرام
1- بوريا solvent,lawful,legit,kosher,licit,resolvent مذيب، قادر على السداد، مسيل، المذيب مادة مذيبة، حل، حال helal halal halal halal halal
مذيب|قادر على السداد , مسيل , المذيب مادة مذيبة , حل , حال
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "حلال" در زبان فارسی معانی و کاربردهای مختلفی دارد و به طور کلی به معنای مجاز و قانونی در زمینههای مختلف، به ویژه در مورد مواد غذایی و شریعت اسلامی به کار میرود. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با کلمه "حلال" اشاره میشود:
نوشتار صحیح:
کلمه "حلال" باید به صورت صحیح و بدون اشتباه املایی نوشته شود.
کاربرد در جملات:
این کلمه معمولاً به صفت برای توصیف غذا یا عمل استفاده میشود. به عنوان مثال: "گوشت حلال", "مواد غذایی حلال".
قید و صفت:
"حلال" میتواند به عنوان صفت برای توصیف اسمها استفاده شود و ممکن است با قیدها نیز همراه باشد، مثلاً: "غذای حلال" یا "خرید حلال".
تطابق با جنس و عدد:
در جملاتی که "حلال" به عنوان صفت استفاده میشود، باید به جنس و عدد اسم مربوطه توجه کرد. مثلاً: "غذاهای حلال" (جمع) و "غذای حلال" (مفرد) صحیح است.
استفاده در زمینههای مذهبی:
"حلال" در متون دینی و اخلاقی کاربرد زیادی دارد و باید با توجه به متن و منظرو به کار برود.
ترکیب با کلمات دیگر:
این کلمه میتواند با کلمات دیگری نیز ترکیب شود. به عنوان مثال: "تحقیق در مورد حلال" یا "مقصد حلال".
توجه به دقت مفهوم:
در استفاده از کلمه "حلال"، توجه به معانی دقیق آن و شرایط خاصی که تعریف میشود مهم است تا از اشتباهات یا سوء تفاهمها جلوگیری شود.
با رعایت این نکات و قواعد، میتوان به درستی و به طور مؤثر از کلمه "حلال" در نوشتار و گفتار فارسی استفاده نمود.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "حلال" در جمله آورده شده است:
غذاهای حلال همیشه در مهمانیها سرو میشوند تا همه مهمانها بتوانند از آنها لذت ببرند.
پیش از خرید مواد غذایی، برچسب حلال را بررسی میکنم تا مطمئن شوم که مناسب مصرف من هستند.
اسلام تاکید زیادی بر مصرف مواد حلال دارد و مسلمانان باید به این نکته توجه کنند.
در سفر به کشورهای مسلمان، میتوان به راحتی رستورانهای حلال پیدا کرد.
حلال بودن گوشت یکی از نکات مهم در ذبح حیوانات به شمار میآید.
اگر سوال یا درخواست دیگری دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!