جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

raha  |

حلة

معنی: حلة. [ ح ُل ْ ل َ ] (ع اِ) ازار. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). || ردا. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). || بردهای یمانی باشد یا غیر آن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). و لایکون حلة الامن ثوبین او ثوب له بطانة و سلاخ . ج ، حُلَل ، حِلال . (منتهی الارب ). || جامه ٔ نو. پوشاکی که همه بدن را بپوشاند. (فرهنگ فارسی معین ). لباس و پوشاک خواه از کمر بپائین را بپوشاند ویا همه ٔ تن را و جامه و رخت و قبا. (ناظم الاطباء) : و از وی [ اصفهان ] جامه ٔ ابریشم گوناگون خیزد چون حله و عتابی و سقلاطون . (از حدود العالم ).
با کاروان حلّه برفتم ز سیستان
با حلّه ٔ تنیده ز دل بافته ز جان .
فرخی .
آن حله پاره پاره شد و گشت ناپدید
وآمد پدید باز همه دشت پرنیان .
منوچهری .
آن حله را که ابر مر او راهمی تنید
باد صبابیامد و آن حله بردرید.
منوچهری .
کشد دشت را گه بساط مدثر
دهد باغ را گاه حله مطیر.
ناصرخسرو.
روی صحرا را بپوشد حله ٔ زربفت زرد
چون بشب زین گوی تیره روی زی صحرا کند.
ناصرخسرو.
خودپرستی چو حلقه در بر نه
بیخودی را چو حله در برکش .
خاقانی .
حور پیش آمده به استقبال
عقد بگشاده حله چاک شده .
خاقانی .
حلی چون آفتاب و حله چون صبح از برافکنده
گرفتم در برش گفتم که ماهم درکنار است این .
خاقانی .
در چین نه همه حریر بافند
گه حله گهی حصیر بافند.
نظامی .
دهی چون بهشتی برافروخته
بهشتی صفت حله بردوخته .
نظامی .
بسا تنگ عیشان تلخی چشان
که آیند در حله دامن کشان .
سعدی .
زشت را گو هزار حله بپوش
که همان مرده شوی پارین است .
سعدی .
- حله باف ؛ بافنده ٔ حله . رجوع به این کلمه در ردیف خود شود.
- حله پوش ؛ آنکه حله پوشد. رجوع به این کلمه در ردیف خود شود.
- حله گر خاک ؛ آرایش گر خاک . کنایه از رویاننده ٔ سبزه را گویند :
لعل طراز کمر آفتاب
حله گر خاک و حلی بند آب .
نظامی .
- حله گون ؛ برنگ حله :
وز خون خلق خاک زمین حله گون کند
از بهر دین حق ّ ز بغداد تا حلب .
ناصرخسرو.
... ادامه
284 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 38
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
raha
عربی
رهاء
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "حله" در زبان فارسی به معنای "گروه" یا "مجموعه" است و در بعضی از متون دینی نیز به کار می‌رود. در مورد استفاده نگارشی از این کلمه، برخی نکات مهم وجود دارد:

  1. استفاده صحیح: "حله" به‌عنوان یک اسم لازم است در جملات به‌درستی مورد استفاده قرار گیرد. به عنوان مثال: "این حله دارای خصوصیت‌های خاصی است."

  2. نوشتن: قسمت‌های مختلف متن که شامل "حله" می‌شوند باید با دقت نوشته شوند و به قواعد نگارش فارسی توجه شود. مانند استفاده از ویرگول، نقطه، و سایر علائم نگارشی به‌طور صحیح.

  3. تنوع در معنا: در نظر داشته باشید که "حله" ممکن است در متون مختلف معانی مختلفی داشته باشد، پس مهم است که در context یا سیاق مناسب به کار رود.

  4. انطباق با سایر کلمات: "حله" با سایر اسم‌ها و فعل‌ها باید به‌درستی ترکیب شود تا مفهوم جملات واضح باشد.

با توجه به این نکات، می‌توانید از کلمه "حله" به‌خوبی در نوشته‌ها و متن‌های خود استفاده کنید. اگر سوال خاص‌تری در مورد "حله" یا استفاده از آن دارید، لطفاً بفرمایید.


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری