جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: حیوان .[ ح َی ْ ] (از ع ، اِمص ) در تداول فارسی بسکون یاء تلفظ میشود و در اصل بفتح یاء است . زندگی و زندگانی . - آب حیوان ؛ آب زندگانی : سکندر ندید آب حیوان و من همی بینم اینک بجام تو در. مسعود. ای که در بند آب حیوانی کوزه بگذار تا خزف باشد. سعدی . بسر وقتشان خلق کی ره برند که چون آب حیوان بظلمت درند. سعدی . سهل باشد صعوبت ظلمات گر به دست آید آب حیوانم . سعدی . اگر تو آب و گلی همچنانکه سایر خلق گل بهشت مخمر به آب حیوانی . ؟ - آب حیوان گوار : بیا ساقی آن آب حیوان گوار بدولت سرای سکندر سپار. نظامی . - آب حیوان گهر ؛ که جوهر آن حیوان است : شگفتی نشد کاب حیوان گهر کند ماهی مرده را جانور. نظامی . - چشمه ٔ حیوان ؛ آب حیوان : مرغزاری کاندر آن یک ره گذر باشد ترا چشمه ٔ حیوان شود هر چشمه ای زآن مرغزار. فرخی . آبش همه از کوثر و از چشمه ٔ حیوان خاکش همه از عنبر و کافور عجین است . خاقانی . تشنه ٔ سوخته بر چشمه ٔ حیوان چو رسد تو مپندار که از پیل دمان اندیشد. سعدی . خار در پای و گل از دور بحسرت دیدن تشنه بازآمدن از چشمه ٔ حیوان تا چند. سعدی . || (اِ) جانور. حَیَوان جاندار. از موالید ثلاث رجوع به حیوان شود. - حیوان بحری ؛ که در آب زندگی کند. آب زی . - حیوان بری ؛ که در خشکی زندگی کند. خشکی زی . - حیوان خور ؛ خورنده ٔ حیوانات . گوشتخوار : هر آنکس کز آن آب حیوان خورد ز حیوان خوران جهان جان برد. نظامی . - حیوان داری ؛ نگاهداری حیوانات . - حیوان دوپا ؛ کنایه از آدمی است . - حیوان دوست ؛ دوست دارنده ٔ حیوانات . - حیوان دوستی ؛ محبت و علاقه به حیوانات و جانوران . - حیوان شناس ؛ عالم به خواص و مضار و منافع حیوانات . - حیوان شناسی ؛ علمی است که در آن از خواص حیوانات و مضار و منافع آنها بحث میکند. صفت، جاندار، جانور،، ذيروح، بهيمه، دد ، ستور ، بيشعور، كودن، نفهم ، حيات جامد انسان
1- ستور
2- بيشعور، كودن، نفهم
3- حيات animal, brute, beast حيوان، بهيمة، عجماء، جسد شهواني، حيواني، بهيمي hayvan animal tier animal animale جانوری، مخلوق، ادم بی شعور و کودن یا شهوانی، چهارپا، عنتر
کلمه "حیوان" در زبان فارسی به معنای موجود زندهای است که از ویژگیهای خاصی برخوردار است و معمولاً به گروهی از موجودات زنده از جمله پستانداران، پرندگان، خزندگان و غیره اشاره دارد. برای استفاده صحیح و نگارشی از این کلمه، چند نکته وجود دارد:
املا و نوشتن:
کلمه "حیوان" با "ی" به صورت "حیوان" نوشته میشود و در هیچ یک از واژههای مرتبط دیگر (مانند "حیوانات") املای آن تغییر نمیکند.
انواع و حالتها:
"حیوان" به صورت مفرد استفاده میشود و جمع آن "حیوانات" است.
میتوان از این کلمه در جملات مختلف و به شکلهای مختلف (مثل نکره و معرفه) استفاده کرد:
مثال نکره: "یک حیوان در حیاط است."
مثال معرفه: "حیوانی که در باغ وحش است، بسیار زیباست."
قواعد نحوی:
این کلمه میتواند به عنوان فاعل، مفعول و یا جزء دیگری از جمله به کار رود.
مثال: "حیوان میخورد." (فاعل)، "من حیوان را دیدم." (مفعول).
استفاده در متون علمی و ادبی:
در متون علمی، میتوانید از "حیوان" برای توصیف و بررسی خصوصیات جانوران استفاده کنید و در متون ادبی، این کلمه میتواند به عنوان استعاره یا نماد به کار گرفته شود.
قیدهای مرتبط و صفات:
میتوان با اضافه کردن صفات مختلف به این کلمه، به توصیف ویژگیهای آن پرداخت:
"حیوان وفادار"، "حیوان خوشخوراک"، و غیره.
با رعایت این نکات، میتوان از کلمه "حیوان" به درستی و به شکل مناسب در نگارشها و گفتارهای مختلف استفاده کرد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال از جملههایی با استفاده از کلمه "حیوان" آورده شده است:
این کتاب دربارهی زندگی و رفتار حیوانات مختلف نوشته شده است.
در باغ وحش، میتوانیم انواع حیوانات را از نزدیک ببینیم.
حیوانات نیز مانند انسانها نیاز به محبت و مراقبت دارند.
آیا میدانید کدام حیوان سریعترین موجود روی زمین است؟
او همیشه به حقوق حیوانات احترام میگذارد و حامی آنهاست.
اگر به جملات بیشتری نیاز دارید، لطفاً بگویید!
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: جانوری، مخلوق، ادم بی شعور و کودن یا شهوانی، چهارپا، عنتر
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر