license
98
1667
100
معنی کلمه خار معنی واژه خار
معنی:
خار. (اِخ ) نام قصبه ای است از مضافات ری . (آنندراج ) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 361) : بجای جائزه ٔ شعر گر در این مجلس ببنده لطف کنی شهریاری ری و خار... امیدی (از فرهنگ شعوری ج 1 ص 361). و احتمال قوی میرود که این کلمه همان خوار باشد. رجوع به خوار شود.مترادف 1- خاربن، خلنگمتضاد گل، گلبن
1- خاشاك، خس، خسك
2- شوك، غاز
3- تيغ
4- سنگ خارا، خارا
5- گير انگلیسی brushed, combed, tricked, thistle, thorn, bramble, quill, prickle, barb, bur, fluke, teasel, acicula, goad, jag, prick, sting, teazle, thornsعربی شوكةترکی dikenفرانسوی épineآلمانی dornاسپانیایی espinaایتالیایی spinaمرتبط مرتفع، بوته خار، باد اور، خارخسک، تیغ، شوک، سرتیز، بوته، تمشک جنگلی، تیغ جوجه تیغی، قلم پر، ساقه تو خالی پر، خراش کوچک، خارنوک تیز، نیش، پیکان، نوک، ریش، دندانهای ریز، فضول، اتفاق، زمین گیر، قلاب لنگر، انتهای دمنهنگ، یکنوع ماهی پهن، شانه چوپان، بوتهخار، ماشین خارزنی، سوزنچه، سیخک، سک، سیخ، مهمیز، انگیزه، دندانه، کنگره، برامدگی تیز، بریدگی، نقطه، سیخونک، زخم بقدر سرسوزن، جزء کوچک چیزی، هدف، سوزش، گزیدگی، زخم نیش
مترادف:
1- خاربن، خلنگ
متضاد:
گل، گلبن
1- خاشاك، خس، خسك
2- شوك، غاز
3- تيغ
4- سنگ خارا، خارا
5- گير
ترکیب:
(بن مضارعِ خاریدن)
مختصات:
(اِ.)
الگوی تکیه:
S
نقش دستوری:
اسم
آواشناسی:
xAr
منبع:
لغتنامه دهخدا
معادل ابجد:
801
شمارگان هجا:
1
دیگر زبان ها
انگلیسی
brushed | combed , tricked , thistle , thorn , bramble , quill , prickle , barb , bur , fluke , teasel , acicula , goad , jag , prick , sting , teazle , thorns
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)کلمه "خار" در زبان فارسی میتواند به معانی مختلفی به کار رود و در نگارش و استفاده از آن باید به نکات زیر توجه کرد:
معنی کلمه :
"خار" میتواند به معنی بخش تیز و بدنۀ گیاهان، به ویژه در گیاهانی همچون کاکتوس، باشد.
همچنین، "خار" به معنای زخم یا آسیب نیز استفاده میشود.
استفاده در جملات :
برای روشنتر شدن معنی، بهتر است کلمه "خار" در جملات توصیفی و مشخص آورده شود. مثلاً:
"به دستانش خارهای تیز چسبیده بود."
"زخمهای او مانند خار بر روی پوستش نمایان بود."
قواعد نگارشی :
فاصله : در صورتی که "خار" بخواهد با کلمات دیگر ترکیب شود، باید توجه داشته باشید که فاصله صحیح بین کلمات رعایت شود. مثلاً: "خار درخت" و نه "خاردرخت".
نقطهگذاری : در پایان جملات حاوی "خار"، باید از نقطه، و در جملات سوالی یا تعجبی از علامتهای مناسب استفاده کرد.
تلفظ و نوعنگاری :
معیار صحیح برای تلفظ "خار"، با /خ/ و /ا/ و /ر/ (با صدای کشیده) است.
مجازات و تشبیه :
میتوان در متون ادبی از "خار" به عنوان نمادی از درد یا رنج استفاده کرد. به عنوان مثال: "دلش مانند خار در دلش فرو رفته بود."
با رعایت این نکات میتوان به شکل صحیح و زیبا از کلمه "خار" در نوشتار استفاده کرد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "خار" در جملات مختلف آورده شده است:
در میان گلها، یک خار تیز به دستم رفت و باعث شد که احساس درد کنم.
بچهها در حیاط بازی میکردند، ولی به خاطر وجود خاری در زمین، یکی از آنها آسیب دید.
گیاهان خاردار معمولاً به عنوان موانعی طبیعی در باغها استفاده میشوند.
وقتی پایم را در گلزار گذاشتم، ناگهان یک خار به پایم زد و باعث ناراحتیام شد.
در بعضی از فرهنگها، خار به عنوان سمبل سختی و استقامت شناخته میشود.
اگر به مثالهای بیشتری نیاز دارید یا سوالات دیگری دارید، خوشحال میشوم به شما کمک کنم!
لغتنامه دهخدا واژگان مرتبط: مرتفع، بوته خار، باد اور، خارخسک، تیغ، شوک، سرتیز، بوته، تمشک جنگلی، تیغ جوجه تیغی، قلم پر، ساقه تو خالی پر، خراش کوچک، خارنوک تیز، نیش، پیکان، نوک، ریش، دندانهای ریز، فضول، اتفاق، زمین گیر، قلاب لنگر، انتهای دمنهنگ، یکنوع ماهی پهن، شانه چوپان، بوتهخار، ماشین خارزنی، سوزنچه، سیخک، سک، سیخ، مهمیز، انگیزه، دندانه، کنگره، برامدگی تیز، بریدگی، نقطه، سیخونک، زخم بقدر سرسوزن، جزء کوچک چیزی، هدف، سوزش، گزیدگی، زخم نیش