جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

xārā
granite  |

خارا

معنی: خارا. (اِ) سنگ سخت و صلب . (آنندراج ) (لغت فرس اسدی ) (صحاح الفرس ) (فرهنگ رشیدی ) (برهان قاطع) (بهار عجم ) (مصطلحات ) (غیاث اللغة) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 357) :
پس آنگه که خواهی تواش بشکنی
چنان کن که بر سنگ خارا زنی .
ابوشکور.
آن کو زسنگ خارا آهن برون کشد
نسکی ز کف تو نتواند برون کشید.
منجیک .
چو در هنگ رفتم بجست او زجای
همان سنگ خارا گرفتش دو پای .
فردوسی .
فرامرز نشگفت اگر سرکش است
که پولاد را دل پر از آتش است
چو آورد با سنگ خارا کند
ز دل راز خویش آشکارا کند.
فردوسی .
ز جوش سواران و بانگ تبر
همی سنگ خارا برآورد پر.
فردوسی .
ز آواز اسبان و زخم تبر
همه کوه خارا فرو برد سر.
فردوسی .
بیاراست آخر بسنگ اندرون
زپولاد و میخ وز خارا ستون .
فردوسی .
هر آنگه که خشم آورد بخت شوم
شود سنگ خارا بکردار موم .
فردوسی .
یکی رزم سازم در این برز کوه
که گردد همه کوه خارا ستوه
فردوسی .
گذشتند بر کوه خارا برنج
وزوخیره شد مرد باریک سنج .
فردوسی .
بکوشش نروید ز خارا گیا.
فردوسی .
نگردد چو یاقوت خارای احمر
نه سنگ سیه چون عقیق یمانی .
فرخی .
بر امید آنکه صاحب بر نهد روزی بسر
زر سرخ اندر دل خارا همی گوهر شود.
فرخی .
ای خداوندی که بوی کیمیای خلق تو
کوه خارا را همی چون عنبر سارا کند.
منوچهری .
ز دندان همیریخت آتش بجنگ
ز خارا همی کرد سوهان بچنگ .
اسدی .
باران بصبر پست کند گر چه
نرم است روی آن که خارا را.
ناصرخسرو.
و صفه ٔ این سرای آن است که در پایان کوه دکه ای ساخته است از سنگ خارا سیاه رنگ . (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 126).
که ز تأثیر چشمه ٔ خورشید
سنگ خارا بکوه زر گردد.
عبدالواسعجبلی .
شبیخون قهر تو کُه برندارد
که از سهم و بیم تو خاراشود خون .
سوزنی .
باده خور چون لاله ٔ گل زانکه اندر کوه و دشت
لاله می روید ز خارا گل همی زاید ز خار.
انوری .
چندان گریسته دل خارا بسوگ تو
تا آبگینه بر دل خارا گریسته .
خاقانی .
گریه آن گریه که از دیده ٔ آتش بینند
ناله آن ناله که از سینه ٔ خارا شنوند.
خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 102).
وز بن نیزه ش سر گاو زمین لرزد از انک
ذره بار کوه خارا برنتابد بیش از این .
خاقانی .
چو گشاد تیر غمزه ز خم کمان ابرو
گذرد ز سنگ خارا سر ناوک خدنگش .
خاقانی .
شکسته دل تر از آن ساغر بلورینم
که در میانه ٔ خارا کنی ز دست رها.
خاقانی .
به تیشه روی خارا می خراشید
چو بید از سنگ مجرا می تراشید.
نظامی .
به پیشه دست بوسندش همه روم
به تیشه سنگ خارا را کند موم .
نظامی .
رخ خارا بخون لعل می شست
مگر در سنگ خارا لعل می جست
چو از لعل لب شیرین خبر یافت
بسنگ خاره در گفتن گهر یافت .
نظامی .
چو برق نیزه را بر سنگ راندی
سنان در سینه ٔ خارا نشاندی .
نظامی .
چندین مخور غم خود و انگار شیشه ای
ناگه ز دست بر سر خارا دراوفتاد.
عطار.
اگر نفع کس در نهاد تو نیست
چنین جوهر و سنگ خارا یکیست .
(بوستان ).
دفع یأجوج ستم را در بسیط مملکت
عدل تو حصن حصین چون کوه خارا ساخته .
مبارکشاه غزنوی .
اگر خواهی برون آری زسنگ خاره حیوانی
بسان ناقه ٔ صالح که بیرون آمد از خارا.
هندوشاه نخجوانی .
داد میخواهم ز بیدادی که گوئی بر دلش
نقش بیدادی همه بر سنگ خاراکرده اند.
هندو شاه نخجوانی .
نه هر کو نعمتی دارد شریف است و عزیز آنکس
که گل در دامن خاراست و زر در کیسه ٔ خارا.
سلمان ساوجی .
سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد
دلبر که در کف او موم است سنگ خارا.
حافظ.
یکزمان بحر پر زموج چو حبر
گاه کوه ثبات چون خارا.
نظام قاری .
مدار پند خود از هیچکس دریغ و بگو
اگر چه از طرف مستمع بود تقصیر
که فیض باز نگیرد سحاب از کهسار
چو قطره در دل خارا نمی کند تأثیر.
؟ (از تاریخ گیلان سید ظهیرالدین مرعشی ).
|| خارا (اِ) نوعی از قماش ابریشمی . (آنندراج ). جنسی از قماش ابریشمین که موجها دارد مثل صوف . (از فرهنگی خطی متعلق به کتابخانه ٔ مؤلف ). پارچه ای ابریشمین . (فرهنگ شعوری ج 1 ص 357). جامه ای است قیمتی و مخطط منسوب بعتاب که نام مردی است واضع آن و آن را خاره و صاحبی نیز گویند. (شرفنامه ٔ منیری ). نوعی بافته ٔ ابریشمی هست که مانند صوف موج دارد و آن ساده و مخطط می باشد و مخطط آن را عتابی خوانند و عتاب نام شخصی بوده که این خارا منسوب است به او. (برهان قاطع). جامه ٔ حریر. (صحاح الفرس ). نوعی از بافته ٔ ابریشمین و حریر ساده و مخطط را خارای عتابی گویند، زیرا عتاب نام آغاز بافنده آن بود. (انجمن آرای ناصری ). قسمی قماش . (لغت فرس اسدی ). در زمان ما خارا پارچه ای بود ابریشمین و سطبر و نیکو بافته رنگین یا سپید و رنگ آمیزی بدان گونه که موج دریا بچشم مصور می شد و این جامه در کارخانه های قدیم ایران کردندی . (یادداشت بخط مؤلف ) :
جیب من بر صدره ٔ خارا عتابی شد ز اشک
کوه خارا زیر عطف دامن خارای من .
خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 327).
چو کف و خلقت بتازی هست خارا و نسیج
خانه ٔ من حله و بغداد و ششتر ساختند.
خاقانی .
بجای صدره ٔ خارا چو بطریق
پلاسی پوشم اندر سنگ خارا.
خاقانی .
چون باد زندپیچی کهسار برکشد

بر خاک و خاره سندس و خارا برافکند.
خاقانی .
دستار خز و جبّه خارا نکوست لیک
تشریف وعده دادن استر نکوتر است .
خاقانی .
دلق هزار میخ شب آن من است و من
چون روز سر ز صدره ٔ خارا برآورم .
خاقانی .
هم چو خارا بسوز دل بدرم
گر ز خارا کنند پیرهنم .
کمال اسماعیل .
بگوش صخره ٔ صمّا اگر فروخوانم
ز ذوق چاک زند کوه صدره ٔ خارا.
کمال اسماعیل .
آسمان خرگه و زیلوست زمین خارا کوه
اطلس و تافته دان مهر و مه پر انوار.
نظام قاری .
نرمدست و قطنی و خارا و حبر
برد و ابیاری و مخفی و آشکار.
نظام قاری .
کسی دیده ست گردون در حریر و سندس و اکسون
کسی دیده ست جیحون در پرند و اطلس و خارا؟
(صاحب انجمن آرای ناصری ).
|| (اِ) نام نوائی از موسیقی . (آنندراج ) (مجله ٔ موسیقی دوره ٔ سوم شماره ٔ 26 مهر 1337 ص 21). نام شعبه ای است از مقام نوا که آن نام نغمه ای است از موسیقی و بصورت نوروز خارا می آید. (برهان قاطع : در نوروز خارا). رجوع به نوروز نوا شود :
زمزمه جو گر شود کوهکن بینوا
بیشتر او را فلک نغمه ٔ خارا دهد.
طغرا (از آنندراج ).
... ادامه
568 | 0
مترادف: 1- خار، خاره، سنگ آذرين، سنگ سخت، گرانيت 2- بافته ابريشمين، پارچهخوابدار، پارچه موجدار، عتابي، موئر
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) ‹خاره›
مختصات: (اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: xArA
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 802
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
granite | jara
ترکی
khara
فرانسوی
khara
آلمانی
khara
اسپانیایی
khara
ایتالیایی
khara
عربی
غرانيت | صوان , ثبات عنيد , الجرانيت
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "خارا" در زبان فارسی به معنای "سنگ" یا "سنگ سخت" به‌کار می‌رود و معمولاً در شعر و ادبیات استفاده می‌شود. چند نکته نگارشی و قواعد مربوط به این کلمه عبارتند از:

  1. استفاده در شعر: "خارا" بیشتر در اشعار کلاسیک فارسی مورد استفاده قرار می‌گیرد و ممکن است در متون نثر کمتر دیده شود.

  2. نتیجه‌گیری معنایی: در بسیاری از متون، "خارا" به عنوان نماد استقامت و پایداری به‌کار می‌رود. این موضوع می‌تواند در نوشته‌ها و مقالات نیز مورد توجه قرار گیرد.

  3. خط و اعراب‌گذاری: به‌عنوان یک اسم خاص، کلمه "خارا" نیاز به اعراب‌گذاری ندارد و به صورت "خارا" نوشته می‌شود.

  4. مقام‌های دیگر: این کلمه می‌تواند به اسم‌های دیگر ترکیب شود، مثلاً در نام‌گذاری سنگ‌های مختلف.

  5. قواعد دستوری: "خارا" به عنوان اسم، باید بر اساس قواعد صرف و نحو زبان فارسی، در جملات و عبارات به درستی استفاده شود.

اگر سوال خاصی درباره کاربرد یا معنای این کلمه دارید، خوشحال می‌شوم بیشتر راهنمایی کنم!

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "خارا" در جملات مختلف آورده‌ام:

  1. در کنار رودخانه، سنگ‌های خارا به وفور یافت می‌شوند و منظره زیبایی به وجود آورده‌اند.
  2. معماران از خارا به عنوان یکی از مصالح اصلی برای ساخت بناهای باستانی استفاده کرده‌اند.
  3. در قله‌های کوهستانی، سنگ‌های خارا به دلیل استحکام و دوامشان، بیشتر دیده می‌شوند.
  4. حکاکی‌های روی خارا نشان‌دهنده هنر و فرهنگ قدیم این سرزمین است.
  5. در نمایشگاه سنگ‌های قیمتی، نمونه‌هایی از خارا با رنگ‌ها و بافت‌های مختلف به نمایش درآمده بود.

امیدوارم این جملات کمک‌کننده باشند!


واژگان مرتبط: گرانیت، سنگ خارا، استحکام

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری